سری که توی سرها نیست، همیشه بی کلاه می ماند.
سری که توی سرها نیست، همیشه بی کلاه می ماند.
اختلال در تماشای واقعیت زندگی، لطفاً به گیرنده های خود دست بزنید.
قصه عشق تمام شد، پایین رفتیم دوغ بود.
اشک هم از چشم همه افتاد، دیگر کسی گریه اش نمی گیرد.
از خودت راضی باش، اما از خود راضی نباش.
لعنت بر دیواری که پنجره ندارد.
شاید دنج ترین جای دنیا، گوشه ی ابروی یار باشد.
آبروی تاجر ورشکسته، زیر فی بازار رقم می خورد.
رو سفیدترین همکلاسی، تخته سیاه بود.
خیلی ها جوانی را صرف پیرشدن می کنند.