من عاشق عشق و عشق هم عاشق من
تن عاشق جان آمد و جان عاشق تنگه من آرم دو دست در گردن اوگه او کشدم چو دلربایان گردن
من عاشق عشق و عشق هم عاشق من
تن عاشق جان آمد و جان عاشق تنگه من آرم دو دست در گردن اوگه او کشدم چو دلربایان گردن
نردبان این جهان ما و منی ستعاقبت این نردبان افتادنی ستلاجرم هر کس که بالاتر نشستاستخوانش سخت تر خواهد شکست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
هستیم به امید تو چون دوش امشببرآمدنت بسته دل و هوش امشبزان گونه که دوش در دلم بودی تویارب! که ببینمت در آغوش امشب
ویرایش توسط !!yalda!! : 12-02-2016 در ساعت 06:36 PM
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
من عاشق عشق و عشق هم عاشق منتن عاشق جان آمد و جان عاشق تنگه من آرم دو دست در گردن اوگه او کشدم چو دلربایان گردن
نردبان این جهان ما و منی ستعاقبت این نردبان افتادنی ستلاجرم هر کس که بالاتر نشستاستخوانش سخت تر خواهد شکست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشقعاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشقتا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهاننام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق
قاصدک!
شعر مرا از بر کن
برو آن گوشه ی باغ
سمت آن نرگس مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن
یک نفر یاد " تو " را
دمی از دل نبرد...
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است،شیشه ی بشکسته راپیوندکردن مشکل است،کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد،حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تا میتوانی آتش دلها خموش کنمگذار بر فلک برود دود آه راجز محنت عذاب نبینی به عمر خویشگر نشنوی بجان سخن خیر خواه را