شروعه قصه یادم نیست چجوری شد نفهمیدم
یهو دیدم که از موهات گلایِ اطلسی چیدم

شروع قصه یادم نیست بلا از آسمون اومد
نگام کردی و بعد از تو جنون پشته جنون اومد

یه چیزی تو نگاهت بود نمیشد رو بگردونم
یکی از ما زبونم لال... نه میتونی نه میتونم

یکی از ما زبونم لال اگه تنهایی برگرده
دوتاییمون هدر میشیم جهان بدجور نامرده

تو جذابیتِ شعری نباشی شعر میمیره
تمومه جمله ها میرن دله خودکار میگیره

مدار دستهای تو رو آغوشم اثر کرده
تو مغناطیسِ دنیامی دلم دوره تو میگرده