نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: دسته گلی که به آب دادم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    2472
    نوشته ها
    22
    پسندیده
    25
    مورد پسند : 46 بار در 20 پست
    Windows NT 10.0 Chrome 61.0.3163.100

    دسته گلی که به آب دادم

    حساب اشکات از دستم رفته بود، وقتی برای چندمین بار کنار اون نیمکت همیشگی اشکات جاری میشد، با دستمال کاغذی اشکاتو پاک میکردم و دور و بر گونه هاتم فوت میکردم و دستمال کاغذی رو هواپیما میکردم و گونه هاتو گردگیری میکردم و موهاتو که تو پشونیت پریشون شده بود مرتب میکردم و میگفتم “کوشولو گریه نکن، بذار صورتتو تمیز کنم مثل اولّت شی” و تو اخم میکردی که مگه کثیفن بی شول؟! بعد هم با نوک انگشت چند بار آروم میزدم لب پایینیت که ورچیده شده بود میگفتم”اینا هم بره بالا، آفرین دختر خوب! بیا مثل اولّت شدی، دیگه غصه نباشیا” و دوباره نگاهت میکردم میگفتم “وقتی گریه میکنی خوشگل تر میشی ها” و تو چشاتو ازم میدزدی و دوباره در حالی که میخندیدی اشک میریختی و چیزایی میگفتی که من نمیفهمیدمشون.

    آدما انگار یه بار یه جا یه لحظه برای همیشه تموم میشن و من اون روز خاکستری روی اون نیمکت دونفره برای همیشه تموم شدم و هنوزم دارم به صورت معصومانه ت که هنوز تغییری نکرده بود نگاه میکنم

    زمزمه های رفتنت زود تر از رفتنت به گوش میرسه. دلم شور میزنه، میگم “راسته؟” بلند بلند میخندی، اونقدر که اشک از چشات جاری میشه و بریده بریده میگی ” هیشی نمیشه اسا، مواظبم ازدم”، با خنده هات منم میخندم، خنده هامون که ته میگیره هر دومون سکوت میکنیم و به هم نگاه میکنیم… نگاهای آخرمون امّا خبر از اتّفاقی میده، خبر اصلی سه چار روز بعدش آوار میشه. مریم، دختر همسایه مون دیگه! نمیشناسیش؟ میره خبری بگیره میگه پیداش میکنم و یه نامه میاره بش یه گل قرمز خشکیده آویزونه و میگه این برای تو ا رضا، توشم نوشته که حالش خوبه، ولی من نمیخونمش، باورش نمیکنم. بعد هم اون صداهای رقّت بار که نشنیده بودمشون قبلآ، گوگل سرچ کردم اسمش هق هق بود… ولی رو دلم موند، رو دلم میمونه..وقتی اینجا فرسنگ ها دور از خاکم هستم، بیشتر رو دلم میمونه… اونجاییکه یه نیمکت دونفره پیدا میکنم. به هوای اون روزا کنار کسی که مظلومانه بهم نگاه میکنه، میشینم و به چشای شبیه تو اش نگاه میکنم و اونم نگام میکنه و من پیدات نمیکنم و اون مظلومانه تر نگام میکنه بیشتر رو دلم میمونه. میگه “چرا اشک میریزی؟”، براش از دردام میگم… میشینه به قصه م گوش میکنه اونقدر که خوب شم و نمیشم، اونقدر که درمونده بشه و میشه… با چشای عسلیش نگام میکنه و میاد نزدیک تر با نوک انگشتاش اشکامو پاک کنه، صورتم رو میدزدم ازش.. با اون چشای عسلی اش این بار از همیشه مظلومانه تر، فقط با سکوتش نگام میکنه با چشاش بهم میگه “پس دردای من چی؟”.. من ولی چشام کور و گوشام کره انگار، خعلی ازش دورم… نگاهش آتیشم میزنه، دردامو رو سرم آوار میکنه، میرم کنار رود سنِ خاکستری و خودمو خالی میکنم و ضجّه میزنم: “چرا اینجا؟ چرا نیمکت؟ چرا غربت؟ چرا یکی شبیه تو؟” چشامو میبندم، “دسته گلم” رو به آب میسپارم و دستامو به پهنای رود سن باز میکنم و هوای دم کرده و غریب کانال مانش رو نفس میکشم.

    آدما انگار یه بار یه جا یه لحظه برای همیشه تموم میشن

    و من اون روز در کنار خاکستری اون رود لعنتی در میان صدای کر کنندۀ کلاغ ها، یه بار برای همیشه گونه های هنوز دخترونش رو گردگیری میکنم و میبوسم و ... و

    چشاشُ میبندم و میگم

    خدافس
    ویرایش توسط !!reza!! : 10-22-2017 در ساعت 06:27 PM

  2. 5 کاربر پست !!reza!! عزیز را پسندیده اند .

    !!yalda!! (10-22-2017),-Hich (10-22-2017),asemani (10-22-2017),mohsen32 (10-22-2017),Sahra (10-22-2017)

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    2547
    نوشته ها
    15
    پسندیده
    30
    مورد پسند : 36 بار در 14 پست
    Linux Chrome 30.0.0.0
    ترک های کویر رو سردی آغوشِ دریایِ اشک تسلی نمیدن!_
    زیبا،قلمت مث خورشیدْ٬ بلند و گرم در اعماقِ جانِ واژه های سرد ...

  4. 2 کاربر پست -Hich عزیز را پسندیده اند .

    !!yalda!! (10-22-2017),Sahra (10-22-2017)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن