#آدم ها #عجیب اند ، گاهی آنقدر #دوستت دارند که خودت میمانی از این حجم#محبت !
گاهی ÷تبر میشوند ،:تمامِ #حس و #علاقه شان را #نابود میکنند...
تنه ی #باور هایت را #میشکنند ...
آدم ها را نمیشود #شناخت !
این #انسانی که #خطاب میشوند گاهی تنها یک #لفظ است و در واقع برای آنها معنی نمیشود ...
وارد #حریمت میشوند ، با #حرف هایی که برایت خوشایند است #دلخوشتمیکنند ..
و زمانی که منتظر #اتفاق نیستی
دلت را زیرو رو میکنند ...
آنچنان #غریبه میشوند که خودت هم #یادت میرود روزی #آشناترینشان بودی!
خلقت آدمی عجیب است ..
از یک #گِل یک #قلب میروید ...
و از #قلب یک #سنگ !
سمت #ادم های به #ظاهر#انسان نروید !
همان ها که تا #نگاهتان میکنند #عاشق میشوند !
همان ها که تا #دور شوید فارغ!
این #نقابِ #عطوفتشان یک آن خواهد افتاد و دست های مشت کردهِ شان پر از خون خواهد شد ..
به خودتان که آمدید میبینید روبروی غریبه ترین مخلوقی ایستاده اید که با #سنگ#قلبتان را #شکسته است ...
و #دلگیرتر اینکه هیچ شغلی برای #ترمیم#قلبِ_شکسته هنوز وجود ندارد ...
خلاص کنید خودتان را از بندِ تظاهر های عاطفیِ اطرافیان ..
شما برای #دوست_داشتن تنها یک #انسان میخواهید نه #شِبه_انسان !