گروه جامعه / محبوبه علی پور- پدر و مادر جوان می‌دانستند که فرزندشان به نارسایی قلبی مادرزادی مبتلاست...




این را از دو سال پیش که او به دنیا آمده بود از زبان پزشکان مختلف شنیدند. اما حال که قرار شده برای درمان او را به تیغ جراحی بسپارند، پزشک با خونسردی می‌گوید: ما عمل می‌کنیم، اما شانس زنده ماندن فرزند شما شاید 30 درصد باشد!

خاطرات تلخ
این سالها با جولان بیماری‌های عجیب و سخت درمان، دیدن و شنیدن این گونه صحنه‌ها عادی شده است.
الهام نوری 26 ساله می‌گوید: مادرم برای بررسی سالانه چند آزمایش داده بود که متخصص زنان بی‌مقدمه به مادر 66 ساله من، گفته شما سرطان دارید و باید شیمی درمانی شوید... گرچه مادرم بهبود یافت، اما همیشه می‌گوید: بدترین روز زندگی‌ام همان روز بود.
حسین موسوی 32 ساله نیز تجربه مشابهی دارد و اظهار می‌دارد: هنوز یک سالی از ازدواجم نگذشته بود که متوجه شدم همسرم به سرطان مبتلاست. البته به این راحتی نفهمیدیم چون پزشک چنان ناگهانی این خبر را به ما داد که ما چند روز در شوک بودیم. آن قدر این مسأله برای همسرم هولناک بود که او اصرار داشت جدا شویم، زیرا امیدی به زندگی مشترک احساس نمی‌کرد، اما با گذشت زمان و موفقیت در روند درمان روحیه‌اش را بازیافت؛ اما همیشه با خود می‌گویم: آیا این پزشک به عزیزان خودش هم همین گونه خبر می‌داد؟

پزشکانی که «خبر بد» می دهند
صاحبنظران حوزه سلامت نیز برخی نارسایی‌ها در زمینه خدمات درمانی کشور را تأیید می‌کنند.
دکتر محمد برزویی - فوق تخصص قلب کودکان - در این باره می‌گوید: ما پزشکان، دیگر متخصص بیان اخبار ناخوشایند به بیمار و خانواده‌ها شده‌ایم. البته واکنش افراد با توجه به روحیات و شرایط متفاوت است چنانکه گاه به خانواده‌ای می‌گوییم: «فرزندتان مسأله خاصی ندارد» اما به حدی بدبینانه مسأله را تحلیل می‌کند که بشدت دگرگون می‌شود، در برابر این افراد نیز گروهی هستند که ما سعی می‌کنیم خبر ناخوشایندی را بتدریج به آنان بدهیم و آنها با خونسردی می‌پرسند: «حالا چی میشه؟»
وی می‌افزاید: البته پزشکانی هم هستند که به نحوه اطلاع رسانی وضعیت بیمار توجه کافی ندارند، چنانکه همکارانی را دیدم که با بی تفاوتی نسبت به اوضاع روحی مراجعه کنندگانش به خانواده‌ای که فرزندش نارسایی قلبی داشته گفته: «این بچه روبنداز توی سطل زباله» ولی همین طفل حالا دانشجوست یا فرزندی که از دوره جنینی ادعا می‌شد دچار مشکل حادی شده، حال برای خودش زندگی و خانواده تشکیل داده است.

دلیل فراموشی اخلاق پزشکی
دکتر جبار رحمانی -مردم شناس- نیز با اشاره به این گونه موارد می‌گوید: تخصصی شدن بیش از حد کار پزشکی و پولی شدن رابطه با بیمار، زمینه اصلی فراموشی اخلاقیات و روحیات بیماران است. توجه به روحیه یک بیمار مستلزم صرف وقت و تأمل است که یک پزشک ترجیح می‌دهد این زمان را صرف کسب سود بیشتر با دیدن بیماران جدید بکند،‌ تا اینکه پایبند به یک تعهد اخلاقی برای بیمارانی از این قبیل باشد البته هستند معدود پزشکانی که به معنای دقیق کلمه به سوگند خودشان متعهد هستند.
وی ادامه می‌دهد: توجه به روحیه و روان‌شناسی بیمار، از جمله مهارتهای انسانی و اخلاقی پزشکان است که باز هم به دلیل منطق پولی شدن این رابطه، در موارد متعدد نادیده گرفته می‌شود. حقوق انسانی بیمار و منطق اجتماعی رابطه پزشک و بیمار متأسفانه بر عهده خود پزشکان نهاده شده و نظارت اجتماعی بر آنها وجود ندارد، همین مسأله آسیبهای جدی ای به خرده فرهنگ پزشکان وارد کرده است.
رابطه پولی مخرب
اما علت این کاستی‌ها چیست؟ دکتر جبار رحمانی معتقداست: در باب وفاداری و تعهد اخلاقی به بیمار و الزامهای قانونی و حقوقی آن‌،‌ جامعه ما دچار بحران است، زیرا برخی پزشکان به مثابه یک قشر متأسفانه در کلیت ،خود را تافته جدابافته از مردم می‌دانند و نوعی اشرافیت اخلاقی و معرفتی برای خودشان قایل هستند. از سوی دیگر رابطه پولی بین متخصص پزشکی و بیمار در یک وضعیت غیراخلاقی در ایران قرار دارد که این رابطه و دستمزد پزشکی با وضعیت معیشتی مردم هماهنگ نیست و بیشتر به یک اجحاف شبیه است تا یک رابطه انسانی.
این پژوهشگر می‌افزاید:پولی شدن این رابطه و تصور اینکه پزشکان حقشان است که پولها و درآمدهای کلانی داشته باشند، سبب می‌شود اخلاق و حتی دانش تخصصی قربانی این مناسبات پولی بشوند. البته نباید ارزش متخصصان دلسوز و اخلاقی را نادیده گرفت، اما آنها امروزه در اقلیت هستند.
وی تأکید می‌کند: جامعه پزشکی باید به عنوان یک قشر متخصص نگریسته شود،‌نه یک قشر دارای منزلت اخلاقی مانند حکیمان سنتی. آنچه آموزش پزشکی به آنها یاد داده، تخصص در شناخت و درمان بدن است، نه روح و اخلاقیات. بنابراین، نظام اجتماعی و فرهنگی باید قواعد دقیقی برای رعایت حقوق انسانی و بیماران تنظیم کند و ضمانتهای اجرایی جدی برای آنها ارایه دهد. این مسأله از عهده خود جامعه پزشکی خارج است، زیرا پزشکی مدرن در جامعه ایرانی، از نظام اخلاقی دقیق و منسجم بی‌بهره است و پزشکان امروزه متخصصان بدن هستند و در برخی موارد «تاجران سلامتیم، به همین دلیل جامعه باید این قشر را در موقعیت راستین خود ببیند.

وقتی شاکی و متشاکی یک گروه هستند!
دکتر رحمانی می‌افزاید: بحران جامعه پزشکی و ناتوانی جامعه برای مهار این قشر که امروزه تجارت سلامتی را به یک کسب و کار بسیار پردرآمد تبدیل کرده و هر بیمار یک مشتری و یک حساب پرپول انگاشته می‌شود تا یک انسان محتاج مراقبت؛ نیازمند تغییر در منطق فرهنگی تجاری در جامعه پزشکی و عدم نظارت جامعه بر آنهاست.
البته بحران قشر پزشکی را در اقشار دیگری همانند فوتبالیستها و دلالها نیز می‌توان دید. بدین ترتیب از هرکس که موقعیت دلالی داشته باشد؛ دلال سلامتی، دلال ورزش و دلال هر کالا یا خدماتی، نمی‌توان انتظار اخلاقی بودن داشت، زیرا نگرش اخلاقی مستلزم موقعیتی است که همه چیز شفاف و مبتنی بر منافع اکثریت تعریف شود، در غیر این صورت منافع فردی و شخصی،‌بر همه چیز، حتی گاهی بر جان بیمار اولویت پیدا می‌کند. به واقع تاکنون چند مجوز نظام پزشکی به خاطر تخلفات باطل شده است؟ حال آنکه در برابر تخلفات و خطاهایی که در موارد متعدد موجب مرگ بیمار شده، آمار مجازاتهای پزشکان بسیار ناچیز است، این نشان دهنده موقعیت غیراخلاقی این قشر و منطق تجاری برخی از آنهاست که در این میان پزشکان متعهد و اخلاقی نیز به آتش سوداگران سلامتی می‌سوزند.
مسأله اصلی این است که اگر قرار باشد یک قشر خودش معیارها و مجازاتها و مصادیق تخلفات را تعیین کنند، هیچ وقت بهبودی حاصل نخواهد شد، بلکه ما همواره با موقعیت فزاینده سوداگری و سودگرایی رو به رو خواهیم بود. بنابراین نظارت بر این قشر و هر قشر دیگر باید از دست خودشان خارج شود، این تنها راه مهار بروز مشکل است