بانو
رود ها
ایستاده اند.

گیسوانت
که خوابگاه پرندگان مهاجر است
همچنان زلال می وزد.
بانو
کدام گرد باد هراس
در چشمهای تو بیتوته کرده است
که ندیدنت را می بارم.

بانو
آسمان سهم پرندگانی ست
که نام تو را
شاباش می کنند.
و دف ها به یاد تو
فریاد می شوند .

راستی بانو
بدون تو
شبانه روز چند سال است؟