میدانی جان دل
همه میگویند عشق شهریار حسابی ناب بود
میگویند ای کاش کسی شبیه شهریار عاشقمان شود
فصل های سال هارا به انتظارمان بنشیند
یارفراموش کارنشود
ولی من میگویم عشقمان شبیه شاملو باشد
توباشی ،من باشم
توبخواهی من هم بخواهم
باهم فصل هاوسال هارا بگذرانیم
شهریار یک عمر تنها ویک تنه خواست، راه عاشقی را تنها رفت
ولی من این عشق رانمیخواهم
من میخواهم تو(...) باشی بیدرنگ و من یک عمر محمد خواهم شد
بیچاره شهریارکه ثریااش اورا تنها گذاشت
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
مدتهاست حاکم سرشاخه های احساسم شده ای
مگر میشودعطر تنت به گندمزارِخیالم برسدو عاشقانه هایم
به چشمانت گره نخورد...
ونفسهایم را به شماره نیندازد...؟
اینجا درسرزمین قلب من..
شراره ی گلبوسه های ازتو نوشتنم
درفصل فصل بی قراریها
گرمای آتشین زیباترین تعابیر من است
که تو راهرشبانگاه به خواب میسپارد
به این امید که
جاده ها بوی میوه های ممنوعه ام را به مشامت برسانند
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
اگر می‌دانستی جایت
سر میز صبحانه چقدر خالی است
و قهوه
منهای شیرین‌زبانی تو
چقدر تلخ
من و این آفتاب بی‌پروا را
آن‌قدر چشم‌انتظار نمی‌گذاشتی
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
کافیست تو را به نام بخوانم
تا ببینی
لکنت،عاشقانه ترین لهجه هاست
و چگونه
لرزش لبهای من
دنیا را
به حاشیه میبرد
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
تویی آن خواب بلند
تو همان فالِ کفِ دستِ منی
تو پر از ابهامی
و تهی از ماندن ..
ظلمتِ کوچه ی بن بستِ منی.
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
و مـن
چگونـه بی تـو
نگـیرد دلـم ..؟!
اینـجا که
ساعت و آیینه و هـوا ..
به تو معتـادند !
و انعکاسِ لهجـه ی شیرینت،
هـر لحظه
زیرِ سقـفِ شیفتگی هایم،
میپیـچـد
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (01-29-2018)
محرمِ دل ؛
مطلبِ تن !
مقصد جانم تویی
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
می خواهم فراموش کنم
عاشقت هستم
تا در ساعت صفر
از نو عاشقی را ساز کنم
کاش من
صدها جان داشتم
تا آنها را در راه عشقت
یک به یک فدا میکردم
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
لحنِ گیراےِ صدایت ، زود عاشق میکند
جانِ من!! تا مےشود ، با هیچ کس صحبت نکن!
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
y@saman (02-02-2018)
نیست مرا، جز تو دوا
ای جانا تو دوای دلِ و جان منی
به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0
مجوز های ارسال و ویرایش
