نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Unknown Firefox 58.0

    من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست

    من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست

    مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست

    بســـیـار برای تـو نـوشـتـم غـم خـود را

    بســـیـار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست

    یک عمر قفس بست مسیر نفســــم را

    حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

    حـالا کـه مـقـــدر شــده آرام بگـیـــــرم

    سیـــلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست

    بگـذار که درها هـمگـی بسـته بـمانـنـد

    وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

    بگــذار تبـــر بـر کـــمــر شـــاخه بکـــوبد

    وقتی که بهـار آمد و او را ثمــــری نیست

    تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر

    در شهر به جز مــرگ متـاع دگری نیست
    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




  2. کاربر مقابل پست mohamad.uk عزیز را پسندیده است:

    y@saman (02-09-2018)

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Unknown Firefox 58.0

    بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم
    بی آرزو چه سود دگر زندگانیم

    موی سپید بر سر من تاخت ای دریغ
    پیچید روزگار، کفن بر جوانیم

    گاهی به سوی مسجد و گاهی به میکده
    ای عشق دربدر به کجا میکشانیم

    چون شمع در سکوت شبستان انزوا
    بگداخت جان ز حسرت بی همزبانیم

    ای کاش پای بند قفس بود جان من
    تا وا رهد دل از غم بی همزبانیم

    از زندگی ملولم و در خویشتن اسیر
    ای مرگ همتی که ز خود وارهانیم

    چون گردباد چند بپیچم به پای خویش؟
    ای روزگار از چه به سر میدوانیم

    مانند لاله سر به بیابان نهد ز سوز
    هر کس که بشنود غم سوز نهانیم
    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Unknown Firefox 58.0
    چه غریب ماندی ای دل ، نه غمی ، نه غمگساری

    نه به انتظار ياري ، نه ز يار انتظاري

    دل من ! چه حيف بودي كه چنين ز كار ماندي

    چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاري

    سحرم كشيده خنجر كه : چرا شبت نكشته ست

    تو بكش كه تا نيفتد دگرم به شب گذاري

    به سرشك همچو باران ز برت چه بر خورم من؟

    كه چو سنگ تيره ماندي همه عمر بر مزاري

    نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر بر آرم

    منم آن درخت پيري كه نداشت برگ و باري

    سر بي پناه پيري به كنار گير و بگذر

    كه به غير مرگ ديگر نگشايدت كناري

    به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها

    بنگر وفاي ياران كه رها كنند ياري
    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-01-2017, 07:15 PM
  2. مهمترین خطر در زندگی،خطر نکردن است،
    توسط !!yalda!! در انجمن مشاهیرایران و جهان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-07-2016, 01:35 PM
  3. آبیاری،هرس،کود دهی،آفات درخت پسته
    توسط **FERESHTEH** در انجمن گیاهان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-02-2015, 08:20 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-20-2015, 10:59 PM
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-28-2015, 03:31 PM

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن