واژه های باران خورده ی
خیس خیالم
همه ارزانی ،
چشمان بهاری تو ای دوست
واژه های باران خورده ی
خیس خیالم
همه ارزانی ،
چشمان بهاری تو ای دوست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دل بیمار من از عشق، شفا میطلبد بیقرار است دلم باز تو را میطلبد
دیدن روی گل نرگس زهرایی ناز آرزویی ست که هردم ز خدا میطلبد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
می خواستم دريچه پژواک خنده اش
يا آينه مقابل آهش شوم، نشد
گفتم به خود که همدم تنهايی اش شوم
بی چشمداشت پشت و پناهش شوم، نشد
می خواستم که حادثه باشم برای اوشيرين و تلخ قصه راهش شوم، نشد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.