دنیا چیزی نیست
جز من
جز تُ
جز عاشقانه ای که باید نیمه شب
زیر گوشت زمزمه شود...!!
دنیا چیزی نیست
جز من
جز تُ
جز عاشقانه ای که باید نیمه شب
زیر گوشت زمزمه شود...!!
حس کردنیست قصهی عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حسنت، بیان من
هوایِ زمین آلوده شده
نظرت چیست بھ مریخ سفر ڪنیم ؟
من مشتریِ تُوووو باشم
تُوووو ماهِ من •••
دستم به دامانت نرو
آتش نزن برجان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
یک روز می آیی که من
دل کنده ام ازجان وتن
می جویی أم از پیرهن
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بی وفا
دیر آمدی حالا چرا
دیگرنمی یابی مرا
بوسه ات رابايد
با قهوه ام به هم بزنم
بيدار شو !
من بدون دوست داشتنت صبحانه
كه هيچ ، صبح هم از گلويم پايين نمیرود
باورڪن،
یڪ "شبـــــ بخیـر" تُــــو . . .
مــےتـواند، تیـر خـلاصـــــ در شقیـقه ڪابـوس هاے
هر شبـــــ "منــــ" باشـد
فقط بگو
خدا تو را ...
برای من ساخت؟
یا مرا برای تو ،
ویران کرد؟
کدام ....؟
اینجا من،
بستگی دارم به تو،
به حرفهایت،
آرامشت،
به بودنت...
اینجا اگر تو باشی،
فدایِ سرِ هرکه که می خواهد نباشد...