بی منطق ترین عضو بـدنم چشمهایم اند.
می بینند که دیگر دوستم نداری
اما هنوز تشنه دیدنت هستند...
بی منطق ترین عضو بـدنم چشمهایم اند.
می بینند که دیگر دوستم نداری
اما هنوز تشنه دیدنت هستند...
بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
بــــرایــــم کتـــاب بـــخوانـــد
مـرا در آغـوش بـگـیـرد
و یـــک بوســـه
فـقـــــط همین
... بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
روزهـایـی کـه دروغ مـی گـویـد
روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
روزهـایـی کـه دیـگـر مـــرا در آغـوش نـمـی گـیـرد
روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـی شـود...
دقیقا مثل تووووووووووووووو......
دلم هواییت شده است.............
همان هوایی که هیچ وقت در واقعیت به مشامم نرسید.......
خسته ام از نبودن هایت.............از مجازی بودن هایت......
خسته ام از ندیدن هایت.............جز قاب عکسی دیدن هایت........
اینجا فقط پای تو در میان است......
دلگیرم از شاد نبودن هایم.....
از این غصه خوردن های مداوم....
از این همه نداشتنت....حسرت هایم....
عشق من ....بدون تو خواهم مرد....
یه بارم تو احساستو روو کن و
یه بارم بیا پشت این پنجره
یه حرفی بزن تا که آروم بشم
یه چیزی بگو شاید این غم بره
یه لبخند ساده، همین کافیه
همین بودنت خوبه، بسه برام
تو که سهم دستای من نیستی
من از تو به جز دیدنت چی بخوام؟؟!
چه سخته نگام از نگات خالیه
چه تلخه همین بغضِ توی گلوم
یه کاری بکن تا دلم وا بشه
یه راهی بذار لااقل پیشِ روم
زمین و زمانو به هم ریختم
که تسلیم این دلسپردن بشی
که شاید دلت عشقو باور کنه
که شاید یه روز عاشق من بشی
یه روزی که خیلی ازم دور نیس
ببینی نگامو که پر خواهشه
یادت هست می گفتی : اگر تركم كنی روزی ، تمام عمر خاموشم ؟
به یادت هست می گفتی : نرو هرگز كه من بی تو فراموشم؟
به یادت هست می گفتی : كه هر لحظه ، شبها ، صدایت هست در گوشم ؟
كنون آن روزها رفته
، تو هم رفتی ،
دلم بشكنه حرفي نيست ... حقيقت رو ازت ميخوام بهم راحت بگو ميري حالا كه سرده روياهام
نميدونم كجابود كه دلت رو دادي دست اون خودت خورشيد شدي بي من منم دلتنگي بارون
يه بار فكر منم كن كه ... دلم داغونه داغونه ... تو ميري عاقبت با اون كه دستام خالي مي مونه
دلم بشكنه حرفي نيست فقط كاش لايقت باشه ميرم از قلب تو بيرون كه عشقش تو دلت جاشه
می ترسم از اینكه
روزی
یك جایی
من و تو
خیلی دور از هم
شب و روز در آغوش یك غریبه
بی قرار هم باشیم ...
و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد
آغوش هم بیصدا گریه كنیم !
من عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجازی می نویسم !
از لج تـو . . .
از لج خـودم . . .
که حاضر نبودیم یک بار
این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !
اینکه باید فراموشت می کردم را
فراموش کردم
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
عجیب
به بودن تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام ...