ماه من !
زیر این باران دل
خیال هم خیس می شود
و سر دستۀ این عشق
چشم های تو ست
که در کوچه های دلم
بلوا می کند
تا مرا از تو
یک دم جدائی حرام باشد
چگونه می شود آسمان را
از بال پرنده چید
و یا عادت هجرت را
از سرِ قاصدک ها انداخت
به گل ها گفت نبویند
و ابرها را به سقط باران خواند
من به تو آغشته چنانم
که بهاران
به نسرینُ یاسمن
ماه من !
زیر این باران عشق
هیچ دلی
باکره نمی ماند
که خیال من با تو
بزم عودُ ریحان ست