"قلبِ قطره ها"
وقتی که تصویر تو
از خیالِ خوشحالِ من
بر قطره های اشکِ ناچارم
نقش می بندد
از درون چشمم می بینمت
که در پرده ی ماتِ اشکم
لبخند زنان می آیی،
و چشم مرا آرام آرام عبور کرده
بر گونه هایم،
نیامدنت را تاکید می کنی
و اینگونه در اشکهای دریا
حاضرت میکنم
که چشم بر هم زدنی
لذتِ داشتنت
به آغوش من بچکد
تامن
اشکهایم را دوست داشته باشم
چون
تو را برای من تکرار می کنند