صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 12

موضوع: میدونم او هرگز برنمیگرد... اما من...

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0

    میدونم او هرگز برنمیگرد... اما من...

    هر بار که قهر میکردی با حال و روز بد میرفتم پیش رفیقام و با گریه
    بلند بلند میگفتم :
    رفت....
    رفت...
    اینبار خیلی اذیتش کردم،
    دیگه هیچ وقت نمیاد.
    اما هربار یه حسی از درون بهم میگفت : نه، بازم برمیگرده .
    اون بهت قول داده که تنهات نمیزاره امیدوار باش.
    و دوستام بغلم میکردن و امید میدادن که میای،
    که دوستم داری حتی میگفتن اگه تا یه هفته دیگه آشتی نکردیم خودشون پا در میونی میکنن.
    گاهی هم وقتی برمیگشتم خونه
    هنوز دلم آشوب بود
    شروع میکردم به نوشتن و ذکر میکردم که این آخرین شعریه که تو مخاطبشی و آخر صفحه هم مینوشتم :
    برای کسی که دیگه نمیاد.
    ولی توی پی نوشت مینوشتم:
    میدونم که اینجا آخر قصه نیست.
    اما این بار ، رفتنت خیلی طولانی شده
    ،
    هیچ امیدی به برگشتنت ندارم.
    حتی وقتی با بغض به رفیقام میگم : فلانی دیگه هیچ وقت نمیاد میگن???? آره.
    رفته و نمیاد.
    همه میرن سراغ زندگی خودشون اونم رفت؛
    شاید یه روزی به تو میگفت که زندگیشی اما الان یه زندگی جدید و شروع کرده،
    توام حواست به زندگی خودت باشه و
    منتظرش نباش!!!!
    اون دیگه هیچ وقت نمیاد.))
    حتی دیگه حاضر نیستن پا در میونی کنن؛ چون میگن هربار با امدنات بیشتر عاشق و وابسته میشم، و با رفتنات عذابم بیشتر و بیشتر میشه..
    ولی ...
    ولی با همه‌ی این ناامیدی ها
    هنوز برات مینویسم اما...
    اما بدونِ پی نوشت.
    و با چشمای نگران دنبال یه نشونم ،
    دنبال یه نفر که تو باشی،
    دنبال یه کور سوی امید!
    امید به برگشتنت....
    اما انگار تلاشم بی فایدس!!!
    بقول شاعر:
    اینبار رفتنت دیگه شوخی نیست...

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0

  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    برهنه و بی حس تملک، راه گم کرده ام به سمت خیال تو...

    خسته نمی شوی از صدا زدنم؟ مگر نمی دانی این آغوش نه زمستان می شناسد نه پاییز!

    فقط تابستانی سوزان است! زیر سایه ی نفس های تو. آرام بگیر قلب من. این تپیدن ها دردی از دلتنگی دوا نمی کند...

    بعضی آدم ها تابستان را دوست ندارند. تابستان که می شود می روند ییلاق تن های خنک! تو همیشه تابستانی! صبر کن...

    شاید روزی زنی از غرب دور...

    که یخ زده است از خنکای پاییز- دلش را به گرمای آغوش تو ببندد...!

  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    نیستی
    دستم به هیچ کاری نمی‌رود!
    دوریِ تو
    زودتر از آنچه که فکر می‌کردم
    مرا از پا در می‌آورد ...

  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    و تو
    هر جا و هر کجای جهان که باشی

    باز به رویاهای من بازخواهی گشت
    تو مرا ربوده٬ مرا کشته

    مرا به خاکستر خواب ها نشانده ای
    هم از این روست که هر شب
    تا سپیده دم بیدارم
    عشق همین است در سرزمین من
    من کشنده ی خواب های خویش را
    دوست می دارم!













  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    هرشب که می‌خواهم بخوابم
    می‌گویم صبح که آمدی
    با شاخه‌ای گل سرخ
    وانمود می‌کنم
    هیچ دل‌تنگ نبوده‌ام

    صبح که بیدار می‌شوم، می‌گویم
    شب، با چمدانی بزرگ می‌آید
    و دیگر نمی‌رود

    اما تو هرگز نیومدی و نمیایی...





  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0
    و از تمام تو
    تنها "شب" برایم مانده است
    و چشم هایم
    که خیالت را بهم می بافند
    در این تاریکی
    نمی توان رمان های عاشقانه خواند
    و آرام گرفت
    از چشم های سیاهم همین بر می آید
    که پشت پلک هایم پنهانت کنم
    گریه کنم..
    گریه کنم..
    گریه کنم...

    چون میدونم هرگز برنمیگردی...

    لعنت ب من ک انقدر دوستت دارم...


  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 59.0

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن