همه جوره تحت نظرم داشتن ، و منو به کثافت کاری های خودشون مجبور می کردند. ن می شد خودمو بکشم ن فرار کنم، تا اینکه تصمیم گرفتم بهشون ثابت کنم ک میتونم و از این کثافت کاری خوشم میاد، مجبور بودم اینجوری رفتار کنم تا بهم اعتماد کنند و بالأخره اعتماد رو جلب کردمو در اولین فرصت فرار کردم ، ازت خواهش میکنم بهم جا بده ، نزار کسی دستش بهم برسه، فرید اه و نفرینت منو خوب گرفت ، تو رو ب خدا کمکم کن