- در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
- می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
- می نشینی روبرویم،خستگی در می کنی
- چای می ریزم برایت،توی فنجانی که نیست
- بازمی خندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟!
- باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست
- چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
- دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست..؟!
- وقت رفتن می شود،با بغض می گویم نرو...
- پشت پایت اشک می ریزم, توی ایوانی که نیست
- بعد تو این کار هر روز من است
- باور این که نباشی،کار آسانی که نیست.....