‌وقتش رسیده مثل من امروز برداری
آن قاب عکس کهنه را از کنج انباری


با آستینت خاک هایش را بگیری باز
بر نقطه ضعف خاطراتت دست بگذاری


دستان من خاکی‌ست، قدری گریه کن بانو!
دستم معطر می‌شود وقتی که می‌باری


دیشب به یادت "گریه ها" را خواندم از اول
اصلا کتاب شعر "فاضل" را تو هم داری ؟


دیگر نپرس از فکر من این روزها، قطعا
من هم به آن چیزی می‌اندیشم که تو... آری!


ترکت نخواهم کرد من با اینکه می‌دانم
سیگار قلابی برای ترک سیگاری . . . .


سعید_صاحب_علم