❣
چه هوایی، چه طلوعی، جانم.....
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا،
به خدایی که خودم می دانم،
نه خدایی که برایم از خشم،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساختهاند...
به خدایی که خودم می دانم،
به خدایی که دلش پروانه است،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغ ها تشنه شدند،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد،
به خدایی که خودم می دانم
چه خدایی
جانم...
❣شنبهتون بخیرررررر جانان...