یارب از عرفان مرا پیمانهای سرشار ده_____چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده
هر سر موی حواس من به راهی میرود_____این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده
در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز_____خانهی تن را چراغی از دل بیدار ده
نشاهی پا در رکاب می ندارد اعتبار_____مستی دنبالهداری همچو چشم یار ده
برنمیآید به حفظ جام، دست رعشه دار_____قوت بازوی توفیقی مرا در کار ده