• در سفر بودا به دهی زنی مجذوب سخنان او شد و از او خواست تا مهمان وی باشد.

    کدخدا به بودا گفت :
    «این زن، هرزه است به خانهی او نروید»
    بودا به کدخدا گفت :

    «یکی از دستانت را به من بده»
    کدخدا یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .

    آنگاه بودا گفت :
    «حالا کف بزن» کدخدا گفت: « هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند»

    بودا پاسخ داد :
    هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان نیز هرزه باشند
    .
    مردان و پولهایشان از این زن، زنی هرزه ساختهاند .
    به جای نگرانی برای من نگران خودت و مردان دهکده ات باش
    موضوعات مشابه :