دلم گرفت ای همسفر

پرم شکست تو این قفس

تواین غبار تواین سکوت

چه بی صدا نفس نفس

از این نامهربون یها

دارم از قصه میمیرم

رفیق روز تنهایی

دستاتو می گیرم

تو این شب گریه می تونی

پناه خستگیم باشی

تو ای همزاد هم خونه

چی می شه عاشقم باشی

دوباره من دوباره تو

دوباره عشق دوباره ما

دو هم نفس دو هم زبون

دو هم نفس دو هم صدا

تو ای پایان تنهایی

پناه آخر من باش

تو این شب مرگی پاییز
بهار باور من باش