کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم چو بر آنجا گذرت می افتاد
دلم گرفته به قدری که میل باغ ندارم بقدر آنکه گلی بو کنم دماغ ندارم
احترام به دیگران ،پر حوصله ، مشتاق دانستن و البته خیلی چیزای دیگه که شاید بعضی هایش خوب نباشه
خروشان و نعره زنان ، که کوه و دشت را آبیاری میکرد با شکوه و عظمت بیمانند در آن جریان
امید گم شده ام این خسته را دریاب به زیر تاق شکسته نشسته را دریاب بگو دفترش را
مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .
لحظاتی با شعر
کاش بر ساحل رودی خاموش
Anoosh امروز, 02:01 PMعطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد