غربت را ن
بايد در الفباي شهر غريب جستجو كرد همين كه عزيزت نگاهش را به ديگري فروخت، تو غريبي
درد من حصار برکه نيست، درد زيستن با ماهياني است که فکر دريا به ذهنشان خطور نکرده است
دوست واقعی مانند تاکسی میمونه که تو روزای بارونی کمیاب میشه
بهت حسودیم میشه چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو می تپه
بهت حسودیم میشه چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو می تپه
هنوز در پی جراح زبر دستی میگردم که سرنوشت مرا به تو پیوند بزند
پشت ديوار محبت خيانته! مواظب باش به هر ديواري تكيه ندي
مرا با آتش عشقت بسوزان و نترس زيرا اشك چشمانم انرا خاموش ميكند ولى مواظب قلبم باش كه تو در آن جاى دارى
كاش قلبم درد پنهاني نداشت چهره ام هرگز پريشاني نداشت كاش مي شد دفتر تقدير عشق حرفي از يك روز باراني نداشت كاش مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود و قرباني نداشت
چقدر سخته زنده اي ولي زنده بودنت از صد بار مردن بدتر باشه. چقدر سخته وقتي درد داري نميتوني به كسي بگي. چقدر سخته تو گلوت يه دنيا فرياد باشه