صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 28

موضوع: قیصر امین پور

Hybrid View

  1. Top | #1
    SarGol

    قیصر امین پور

    زندگینامه قیصر امین پور
    قیصر امین‏پور متولد دوم اردیبهشت 1338 دزفول است .وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در گتوند و دزفول به پایان برد سپس به تهران آمد و دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال 1376اخذ کرد. وی فعالیت هنری خود را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی در سال 1358 آغاز کرد .

    در سال 1367 سردبیر مجله سروش نوجوان شدو از همین سال تاکنون در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تهران به تدریس اشتغال دارد.

    در سال 1382 نیز به عنوان عضو فرهنگستان ادب و زبان فارسی انتخاب شد.
    اولین مجموعه شعرش را با عنوان "تنفس صبح" که بخش عمده آن غزل بود و حدود بیست قطعه شعر آزاد؛ از سوى انتشارات حوزه هنرى در سال 63 منتشر کرد و در همین سال دومین مجموعه شعرش "در کوچه آفتاب" را در قطع پالتویى توسط انتشارات حوزه هنرى وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى به بازار فرستاد.

    در سال 1365 "منظومه ظهر روز دهم" توسط انتشارات برگ وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به بازار مى‏آید که شاعر در این منظومه 28 صفحه‏اى ظهر عاشورا، غوغاى کربلا و تنهایى عشق را به عنوان جوهره سروده بلندش در نظر مى‏گیرد. سال 69 برگزیده دو دفتر تنفس صبح و در کوچه آفتاب با عنوان »گزیده دو دفتر شعر« از سوى انتشارات سروش از وى منتشر مى‏شود. »
    "آینه ‏هاى ناگهان" تحول کیفى و کمى امین‏پور را بازتاب مى‏دهد؛ در این مرحله امین‏پور به درک روشن‏ترى از شعر و ادبیات مى‏رسد. اشعار این دفتر نشان از تفکر و اندیشه‏اى مى‏دهد که در ساختارى نو عرضه مى‏شود. آینه ‏هاى ناگهان، امین‏پور را به عنوان شاعرى تأثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب تثبیت مى‏کند و از آن سو نیز موجودیت شاعرى از نسل جدید به رسمیت شناخته مى‏شود.

    در اواسط دهه هفتاد دومین دفتر از اشعار امین‏پور با عنوان "آینه ‏هاى ناگهان 2"منتشر مى‏شود که حاوى اشعارى است که بعدها در کتاب‏هاى درسى به عنوان نمونه ‏هایى از شعرهاى موفق نسل انقلاب مى‏آید.

    در همین دوران است که برخى از اشعار وى همراه با موسیقى تبدیل به ترانه ‏هایى مى‏شود که زمزمه لب‏هاى پیر و جوان مى‏گردد. پس از تثبیت و اشتهار، ناشران معتبر بخش خصوصى علاقه خود را به چاپ اشعار امین‏پور نشان مى‏دهند و در اولین گام، انتشارات مروارید گزینه اشعار او را در کنار گزینه اشعار شاملو، فروغ، نیما و... به دست چاپ مى‏سپارد که در سال 78 به بازار مى‏آید. "گل‏ها همه آفتابگردانند" جدیدترین کتاب امین‏پور نیز در سال 81 از سوى انتشارات مروارید منتشر شد که به چاپ‏هاى متعدد رسید و با استقبال خوبى روبه‏رو شد.

    دکتر قیصر امین ‏پور در سال 1382 علی رغم تمایلش از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد ، و هم‏اکنون ضمن عضویت در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسى؛ در دانشگاه تهران و الزهرا تدریس می کند وبه کارهاى پژوهشى مشغول است.


    ویژگی سخن




    قیصر امین پور پیش از آنکه به عنوان شاعر کودک و نوجوان به شمار آید در جامعه ادبی امروز به خاطر ویژگی های شعری اش شناخته شده است و شعرهای عمومی اش بیشتر از شعرهای کودکانه و نوجوانانه اش بر سر زبانهاست. از نیمه ی دوم دهه شصت بود که قیصر امین پور به ثبات زبان و اندیشه در شعرش دست یافت. هر چند جامعه ادبی او را به عنوان یک ادیب آکادمیک و استاد دانشگاه می شناسد ولی حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان هنوز قیصر را از آن خود می داند. دو دفتر "به قول پرستو" و "مثل چشمه- مثل رود" آوازه خوبی دارند.

    در طلیعه دفتر "به قول پرستو" شاعر با طرح چند پرسش ارتباط خود را با مخاطب آغاز می کند:

    چرا مردم قفس را آفریدند؟ ----- چرا پروانه را از شاخه چیدند؟

    چرا پروازها را پر شکستند؟----- چرا آوازها را سر بریدند؟



    قالبهای مورد علاقه همین پور عبارتند ار:چهارپاره – غزل – دو بیتی- قالب نیمایی- مثنوی


    ویژگی های شعری

    الف: مضمون بکر

    هوشیاری و دقت نظر امین پور از او شاعری مضمون یاب و نکته پرداز ساخته است. مضمون یابی و نکته پردازی او از نوعی نیست که وی را از واقعیت ها دور ساخته و نازک اندیشی های معما گونه را به ذهن و زبانش راه دهد. (مثل شاعران سبک هندی)

    ویژگی زبان او در عین سادگی و روانی، از زیبایی چشمگیری برخوردار است.

    مثلاً شعرهای لحظه سبز دعا- حضور لاله ها- لحظه شعر گفتن

    ب: اندیشه های نو

    یک تفکر سنتی در این مورد بر این باور است که هر چه بوده، گذشتگان و دیگران سروده و نوشته اند. پس آنچه سروده و نوشته می شود، تازگی و طراوت ندارد و دست کم تفسیری از آثار آنان است. اما پاسخی دیگر هست که می گوید: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز و به خلق و کشف مدام هنری باور دارند.

    قیصر یکی از شاعرانی است که در این زمینه تلاش خوبی را سرگرفت.

    در قطعه "راه بالا رفتن" این نوگرایی در مضمون و اندیشه دیده می شود.

    ج: زبان امروزی

    امین پور در شعرهایش می کوشد از زبان امروزی در نهایت سلاست و روانی استفاده کند و رعایت کامل قوانین بکار گرفتن فرهنگ کنایات و اصلاحات به جمعیت زبان او کمک می کند. او در شعر "بال های کودکی" بیش از هر شعری فرهنگ زبانی توده مردم را وارد کرده است.

    د: گوناگونی موضوعات

    موضوعات برگزیده او ،عام و متعلق به نوجوانان و مردم است و تازگی و طراوت خوبی دارند و این فعالیت و حجم ذهنیت او را نشان می دهد.

    هـ: وزن

    یکی از راههای ارتباط با کودکان و نوجوانان در شعر استفاده از وزن ریتمیک و واژه های موزون و خوش آهنگ است و امین پور از این اوزان و نیز دیگر اوزان برای عام در شعرهایش به تنوع استفاده کرده است.


    نمونه شعر

    خلاصه خوبیها برای امام خمینی، از کتاب تنفس صبح




    لبخند تو خلاصه خوبیهاست ----- لختی بخند خنده گل زیباست

    پیشانیت تنفس یک صبح است ----- صبحی که انتهای شب یلداست

    در چشمت از حضور کبوترها----- هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

    رنگین کمان عشق اهورایی----- از پشت شیشه دل تو پیداست

    فریاد تو تلاطم یک طوفان----- آرامشت تلاوت یک دریاست

    با ما بدون فاصله صحبت کن----- ای آن که ارتفاع تو دور از ماست

    قصیر امین پور، در حوزه ی شعر کودک و نوجوان نامی آشناست ولی مانند بعضی از شاعران، در حوزه ی شعر کودک مکث چندانی از خود نشان نداد و بیشتر توجه خود را به نوجوانان معطوف داشت. نمونه آثار او در بخش شعر نوجوان: مثل چشمه، مثل رود(1368)- به قول پرستو(1375)- تنفس صبح(1363)- در کوچه انقلاب (1363)

    راز زندگی: از کتاب به قول پرستو- نشر زلال- چاپ اول 1375

    غنچه با دل گرفته گفت:
    زندگی
    لب زخنده بستن است
    گوشه ای درون خود نشستن است
    گل به خنده گفت
    زندگی شکفتن است
    با زبان سبز راز گفتن است
    گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
    تو چه فکر میکنی
    کدام یک درست گفته اند
    من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
    هر چه باشد اوگل است
    گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است!

  2. Top | #2
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) آواز عاشقانه
    آواز عاشقانه
    آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
    حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
    دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
    تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
    سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
    آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
    ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
    ای وای ، های های عزا در گلو شکست
    آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
    خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
    " بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
    " آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست
    فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
    نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
    تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
    بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست

  3. Top | #3
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) اشتقاق
    اشتقاق
    وقتی جهان
    از ریشه ی جهنم
    و آدم
    از عدم
    و سعی
    از ریشه های یأس می آید
    وقتی که یک تفاوت ساده
    در حرف
    کفتار را
    به کفتر
    تبدیل می کند
    باید به بی تفاوتی واژه ها
    و واژ] های بی طرفی
    مثل نان
    دل بست
    نان را
    از هر طرف بخوانی
    نان است !

  4. Top | #4
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) اعتراف
    اعتراف
    خارها
    خوار نیستند
    شاخه های خشک
    چوبه های دار نیستند
    میوه های کال کرم خورده نیز
    روی دوش شاخه بار نیستند
    پیش از آنکه برگهای زرد را
    زیر پای خویش
    سرزنش کنی
    خش خشی به گوش می رسد :
    برگهای بی گناه
    با زبان ساده اعتراف می کنند
    خشکی درخت
    از کدام ریشه آب می خورد !

  5. Top | #5
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) اگر دل دلیل است ...
    اگر دل دلیل است ...
    سراپا اگر زرد پژمرده ایم
    ولی دل به پاییز نسپرده ایم
    چو گلدان خالی ، لب پنجره
    پر از خطارات ترک خورده ایم
    اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
    اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
    اگر دل دلیل است ، آورده ایم
    اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
    اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
    اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
    گواهی بخواهید ، اینک گواه :
    همین زخمهایی که نشمرده ایم !
    دلی سربلند و سری سر به زیر
    از این دست عمری به سر برده ایم

  6. Top | #6
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) اگر عشق نبود
    اگر عشق نبود
    از غم خبری نبود اگر عشق نبود
    دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
    بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
    این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود
    از آینه ها غبار خاموشی را
    عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
    در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است
    از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
    بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
    دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
    از دست تو در این همه سرگردانی
    تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟

  7. Top | #7
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) جرأت دیوانگی
    جرأت دیوانگی
    انگار مدتی است که احساس می کنم
    خاکستری از دو سه سال گذشته ام
    احساس می کنم که کمی دیر است
    دیگر نمی توانم
    هر وقت واستن
    در بیست سالگی متولد شوم
    انگار
    فرصت برای حادثه
    از دست رفته است
    از ما گذشته است که کاری کنیم
    کاری که دیگران نتوانند
    فرصت برای حرف زیاد است
    اما
    اما اگر گریسته باشی...
    آه ...
    مردن چه قدر حوصله می خواهد
    بی آنکه در سراسر عمرت
    یک روز ، یک نفس
    بی حس مرگ زیسته باشی !
    انگار
    این سالها که می گذرد
    چندان که لازم است
    دیوانه نیستم
    احساس می کنم که پس از مرگ
    عاقبت
    یک روز
    دیوانه می شوم !
    شاید برای حادثه باید
    گاهی کمی عجیب تر از این
    باشم
    با این همه تفاوت
    احساس می کنم که کمی بی تفاوتی
    بد نیست
    حس می کنم که انگار
    نامم کمی کج است
    و نام خانوادگی ام ، نیز
    از این هوای سربی
    خسته است
    امضای تازه ی من
    دیگر
    امضای روزهای دبستان نیست
    ای کاش
    آن نام را دوباره
    پیدا کنم
    ای کاش
    آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان
    یک روز نام کوچکم از دستم
    افتاد
    و لابه لای خاطره ها گم شد
    آنجا که
    یک کوذک غریبه
    با چشم های کودکی من نشسته است
    از دور
    لبخند او چه قدر شبیه من است !
    آه ، ای شباهت دور!
    ای چشم های مغرور !
    این روزها که جرأت دیوانگی کم است
    بگذار باز هم به تو برگردم !
    بگذار دست کم
    گاهی تو را به خواب ببینم!
    بگذار در خیال تو باشم!
    بگذار ...
    بگذاریم!
    این روزها
    خیلی برای گیره دلم تنگ است !

  8. Top | #8
    SarGol
    حرفی از نام تو
    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
    سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
    چشم واکردم ، سکوتم آب شد
    چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
    در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
    پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
    از سرم خواب زمستانی پرید
    آب در چشم ترم آتش گرفت
    حرفی از نام تو آمد بر زبان
    دستهایم ، دفترم آتش گرفت

  9. Top | #9
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) حسرت همیشگی
    حسرت همیشگی
    حرفهای ما هنوز ناتمام
    تا نگاه می کنی :
    وقت رفتن است
    باز هم همان حکایت همیشگی !
    پیش از آن که با خبر شوی
    لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
    آی ...
    ای دریغ و حسرت همیشگی!
    ناگهان
    چقدر زود
    دیر می شود !

  10. Top | #10
    SarGol
    دفتر شعر از آینه های ناگهان ( دفتر اول ) خسته ام از این کویر
    خسته ام از این کویر
    خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر
    این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر
    آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف
    ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر
    ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان !
    ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !
    آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح !
    مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
    مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان
    مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
    ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن
    با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر !
    از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
    دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر !
    این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
    این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر
    دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر
    با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن