می شود درغزلم باز مخاطب باشی
همچو مهتاب دراین برکه مرتب باشی؟
من الفبای غزل پیش تو آموخته ام
حاضری باز در استادی مکتب باشی
می شوددروسط قاب خیال ذهنم
دایمأ با گل لبخند تو برلب باشی
می شودتا ابد ای دوست بمانی پیشم
شام تا شام تو از عشق لبالب باشی
بوسه از جام لبت کام دلم می خواهد
زنده ام تابرسی موهبت شب باشی
دردل دوست بجویند به هرحیله رهی...
گرچه در معرکه ی زخمه ی عقرب باشی
گفتمش عمربه پاییزو کمین باد اجل
تاکی آخر توپراز باد به غبغب باشی
گفت لبخندزنان فرصت دیگر شاید
بدهم کام تورا گرکه مؤدب باشی
✍️ناشناس