صدایم کن، چو لب وا می کنی عشق است

خودت را در دلم جا می کنی عشق است

تو با شرم قشنگ عمق چشمانت . . .
مرا وقتی تماشا می کنی عشق است

سکوتی خفته در حجم نفس هایت . . .
محبت را که حاشا می کنی عشق است

چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم . . .
همین امروز و فردا می کنی عشق است

تو کز پشت حصار پنجره هر روز . . .
فضای شیشه را ها می کنی عشق است

میان کوچه می پاشی نجابت را . . .
دلم را اینچنین تا می کنی عشق است .