بعد از اینکه حسابی تو مسجد جامع عکاسی کردیم به سراغ موزه مردان نمکی (عمارت ذوالفقاری رفتیم). این موزه در خیابان زینبیه و نزدیک سبزه میدان (که مسجد جامع قرار داشت) واقع شده. این عمارت مربوط به دوره قاجار هست و بنای فعلی کوچیکتر از بنای اصلی هست چون که قسمت هایی از بنا به خاطر وسیع شدن خیابان از بین رفته است.
داخل عمارت تبدیل به موزه مردان نمکی شده است و به خاطر حفظ مسائل امنیتی به هیچ عنوان اجازه عکاسی داده نمی شه. در حال حاضر سه مومیایی در داخل این موزه هست که از معدن نمک چهرآباد کشف شده اند و قدمت این مومیایی ها به 2400 تا 1500 سال پیش می رسه. مومیایی های این عمارت خیلی کامل بودن و واقعاً شگفت آور بود که بعد از این همه سال انقدر سالم بودن. کاملترین مومیایی این عمارت یه نوجوان 16 ساله است که همراهش لباس، کمربند، کوزه سفالی و ... هم کشف شده.
بعد از بازدید از موزه مردان نمکی به سراغ موزه صنایع دستی (عمارت دارایی) رفتیم که با عمارت ذوالفقاری یک کوچه فاصله داشت. این عمارت هم مربوط به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بوده و از همون ابتدا به امور مالی اختصاص یافته بود.
پس از بازدید از این دو عمارت به سراغ یکی از معروفترین آثار زنجان رفتیم : موزه رختشویخانه.
برای رفتن به موزه رختشویخانه خیابون زینبیه رو به سمت شرق ادامه دادیم تا به کوچه سعدی وسط رسیدیم. حدفاصل خیابان عدی و داوود قلی یه کوچه ای هست به اسم فرهنگ که موزه داخل اون واقع شده. رختشخویخانه بنایی عام المنفعه و منحصر به فرد در سطح کشور هست که نمونه مشابهی از آن وجود ندارد و به دستور علی اکبر خان توفیقی شهردار زنجان در زمان پهلوی اول توسط دو برادر به نام های مشهدی اکبر (معمار) و مشهدی اسماعیل (بنا) ساخته شده.
دلیل انتخاب مکان این بنا، پایین بودن ارتفاع این محل به منظور جمع آوری هرزآبها و استفاده موثر از آب قنات قلعه چی بوده است. به منظور رعایت بهداشت، حوضچه های خاصی در این بنا تعبیه شده که هر کدام مصرف خاصی داشته اند. استفاده از آب و خدمات رختشخویخانه برای عموم رایگان و ورود آقایان هم ممنوع بوده است.
از صنایع دستی معروف زنجان چاروق رو می شه نام برد. چاروق کفش زنانه ای هست که استفاده از اون جنبه تشریفاتی و تفننی داره و چاروق دوزی یکی از هنرهای اصلی زنجانی هاست. داخل موزه رختشویخانه (مردم شناسی) زنجان یه اتاقی بود که یه پیرمردی داخلش چاروق می دوخت و می فروخت ولی نکته ای که خیلی ارزش داشت مناعت طبعی بود که این آقا داشت، روی کاغذی نوشته بود آموزش چاروق دوزی به صورت رایگان می باشد. واقعاً خیلی حرکت قشنگی بود که می خواست صنعت و فرهنگ شهرشو حفظ کنه.
زنجان صنایع دستی مختلف دیگه ای هم داره مثل منبت کاری، مسگری، گلیم بافی و .... که بعضی از این صنایع در شهرهای دیگه هم دیده می شه. پس از بازدید از موزه ها و از اونجایی که دیگه عصر شده بود و ما هم از صبح مشغول رانندگی و گشت و گذار بودیم و حسابی هم خسته شده بودیم به سمت هتل رفتیم تا استراحت کنیم و برای فردا آماده بشیم.
صبح زود بعد از خوردن صبحانه به سمت شهرستان ماهنشان حرکت کردیم. برنامه امروز ما بازدید از قلعه بهستان و برگشت به سمت تهران قبل از عصر بود تا درگیر شلوغی اتوبان تهران- کرج نشیم. فاصله زنجان تا ماهنشان 103 کیلومتر و حدوداً یکساعت و نیم راهه. برای رفتن به قلعه بهستان باید مسیر اتوبان زنجان تبریز رو رفت تا به نیک پی برسید، از اونجا جاده سمت چپ که برای ماهنشان هست رو ادامه می دین تا 15 کیلومتری ماهنشان، بعد از اونجا به سمت روستای بهستان که تابلو هم دارن می رین.
قبل از رسیدن به قلعه یه تابلویی به اسم دودکش جن توجه ما رو جلب کرد. کنار جاده ایستادیم و ازش عکس گرفتیم. یه مناره خیلی بلندی بود که بالاش شبیه دودکش بود. من اسم این اثر رو خیلی شنیده بودم ولی هیچ وقت عکس درست و حسابی ازش توی اینترنت پیدا نکرده بودم و همه عکس هایی که به اسم دودکش جن بودن متعلق به قلعه بهستان بود و همیشه فکر می کردم اسم دیگه قلعه، دودکش جن باشه. قسمت جالبش اینه که توی سایت گردشگری زنجان هم فقط عکسش هست و هیچ توضیحی راجع بهش نوشته نشده.
دودکش جن که در اصلاح زمین شناسی هودو (Hoodoo) نامیده می شود در حقیقت به نوعی از فرسایش گفته می شود که در اثر آن مناره های طویلی از رسوبات و سنگ ها از لایه های ابتدایی باقی می مانند. هودو ها مناره هایی بلند و نازک بوده که در اثر فرسایش بخش های زیرین حوضه ها و زمین های ناپیوسته بوجود می آیند. هودو ها (دودکش جن) شباهت زیادی به مناره ها دارن ولی مناره ها دارای ضخامتی تقریبا یکسان هستن که از پایین به سمت بالا از آن کاسته می شود درحالیکه هودو ها ضخامت متفاوتی در طول دارند و در گذشته به خاطر باورهای غلط مردم که دلیل ایجاد این ساختارها را به جن ها نسبت می دادن به دودکش جن معروف شده اند.
البته من بعداً متوجه شدم که این ساختارها دقیقاً در قلعه بهستان هم وجود دارند ولی چون کاملا به هم چسبیده هستن متمایز کردنشون سخته ولی اونی که ما تو مسیر دیدیم چون تک بود خیلی توجه مون رو جلب کرد و دقیقا می شد ضخامت متفاوت و بافتشو خیلی بهتر دید. تو روستای وردیج تهران هم نمونه های دودکش جن رو دیدیم ولی به نظر من استقامت دودکش جن های زنجان بهتره.
خلاصه بعد از حدود یک ساعت و نیم به روستای بهستان رسیدیم. همون اول روستا سمت راست یه کوچه هست که سرش مدرسه ست و تابلویی داره به اسم مسجد روستای لیلان. داخل کوچه می پیچین و با گذر از پلی که روی رودخونه هست به بالای قلعه می رسین. (ما اول از مسیر دیگه رفتیم که پایین قلعه بود و چیز زیادی مشخص نبود)
قلعه بهستان یکی از قلعه های تاریخی و مهم شهرستان ماهنشان در استان زنجان هست که به علت شرایط زمانی خاص اون دوره، حاکمان برای دفاع از خود و مردم، اقدام به ساخت این قلعه کرده اند. طبقات بالای قلعه جهت دفاع و طبقات پایینتر محل نگهداری آذوقه مردم مورد بوده. بزرگی قلعه و بافت از جنس خاکش خیلی حائز اهمیته. درسته که این قلعه از جنس خاک سفت و سختی درست شده ولی این که هنوز هم سرپاست از شگفتی هاشه. مثل خیلی جاهای دیگه هیچ خبری از میراث فرهنگی و مراقبت و حفاظتی نبود. حسابی تو دل قلعه گشتیم و لذت بردیم.
کنار قلعه پله هایی بود که به سمت رودخونه می رفت. ما هم به امید اینکه اونجا راهی برای دسترسی به قسمت های پایین قلعه وجود داشته باشه رفتیم ولی هیچ راهی نبود و با تمام تلاشی که کردیم موفق نشدیم که مسیری برای رفتن پیدا کنیم و چندباری هم نزدیک بود از بالا پرت بشیم تو رودخونه، بنابراین از همون دور نگاه کردیم و دوباره برگشتیم بالا. در مجموع فضای کلی قلعه به 3 دسته شامل اتاقها، دالانها و راهپلهها تقسیم می شه.
بعد از بازدید از قلعه به سمت شهر زنجان برگشتیم تا ناهار رو بخوریم و بعد به سمت تهران حرکت کنیم. یکی از جاهایی که توی شهر توجه منو به خودش جلب کرد پل میربهاء الدین بود. از اونجایی که من پل و پنجره و در خیلی دوست دارم نتونستم دیدن این پل رو از دست بدم.
این پل تاریخی که به پل کهنه یا پل اژدهاتو هم معروفه در محور جنوبی حومه شهر بر روی زنجانرود، در مسیر زنجان به کردستان ساخته شده. از نظر قدمت متعلق به اواسط دورة قاجار و به زمان حکومت ناصر الدین شاه قاجار باز می گرده که توسط یکی از متمکنین به نام حاج میرزا بهاء الدین در سال 1312 هـ . ق ساخته شده است.
پل تاریخی میر بهاءالدین کاملاً آجری هست و قدیمی ترین و بزرگترین پل به جای مانده بر روی زنجانرود هست که بیش از یکصد سال قدمت داره. ارتفاع پل در بلندترین نقطه آن از سطح رودخانه حدود 11 متر و دارای سه دهانه با طاق جناغی است. با اینکه ما اردیبهشت ماه اونجا بودیم ولی مسیر رودخونه خشک شده بود و ما نتونستیم به خاطر گل و لای بودن مسیر خیلی جلو بریم.
یه پل قدیمی دیگه هم دارن به اسم پل سردار که عقبتر از این پل هست ولی به همون دلیل بالا نتونستیم ببینیم. برای ناهار کاروانسرای سنگی زنجان رو انتخاب کردیم. این کاروانسرا روبروی راه آهن قرار داره و قدیمی ترین اثر تاریخی شهر به حساب میاد که در حال حاضر سفره خونه سنتی شده ولی همون بافت قدیمی خودشو حفظ کرده و مربوط به دوران صفویان هست و اینطور که گفته می شه جزو همون کاروانسراهای معروفی هست که شاه عباس صفوی دستور ساختنش رو داده.
برای ناهار می خواستیم غذای سنتی زنجان رو بخوریم ولی هر چی پرس و جو کردیم بهمون گفتن که زنجان غذای سنتی نداره ولی منوی کباب های این رستوران برامون جالب بود کباب هاش شامل کباب هاشمی، کباب زنجانی و چند مدل کباب دیگه بود. علاوه بر همه این ها موسیقی زنده آذری هم تو رستوران در حال اجرا بود. ناهار رو خوردیم و بعد از کمی استراحت، به سمت تهران حرکت کردیم.