دوباره که از پله ها بالا برین به قسمت بیرونی گنبد می رسین که دید 360 درجه به اطراف داره و زیبایی بنای آجری و در کنارش چشم انداز طبیعت کاملاً مشهود و بی نظیره. حسابی اون بالا لذت بردیم و عکاسی کردیم.
بعضی از افراد هستند که کارها و خدمات مفیدی رو انجام می دن ولی تا مدت ها گمنام باقی می مونه و هیچ گاه تاریخ ازشون یاد نمی کنه. یه نمونه از این آدم ها تو این بنا معرفی شده بود که به نظر من خدماتش بسیار ارزنده و مفید بود و حیفم اومد که توی این سفرنامه بهش اشاره نشه.
بعد از گشتن کامل گنبد سلطانیه، چرخی در محوطه ارگ سلطانیه زدیم. در محوطه ارگ و سمت شمال گنبد حمومی به نام حمام سالار وجود داره. این حموم در دوره قاجار در سال 1293 ساخته شده و فعلاً به عنوان سفره خانه مورد استفاده قرار می گیره ولی تعطیل بود و امکان دیدنش وجود نداشت.
بعد از بازدید از ارگ سلطانیه به سراغ مقبره ملاحسن کاشی رفتیم. همونطور که گفتم چون شهر کوچیکه و تابلوهای میراث فرهنگی هم همه جا هست پیدا کردن مکان های دیدنی راحته.
ملاحسن ابن محمد کاشانی از شاعران قرن هشتم هجری بوده که بیشتر اشعارش رو در مدح خاندان پیامبر سروده است. بخش اصلی و اولیه بنا در زمان ایلخانیان ساخته شده، در زمان شاه طهماسب صفوی تجدید بنا شده و در دوره قاجار بخشهایی بهش اضافه می شه. بالای این بنا هم مثل گنبد سلطانیه قابل بازدید بود ولی متاسفانه داخلش بازدید نداشت و عکاسی با سه پایه هم ممنوع بود.
بعد از اون به سراغ آرامگاه چلپی اوغلو رفتیم.
این بنای هشت ضلعی 16 متر ارتفاع داره و قطر دهانه ش هم 6 متره و توسط چلپی اوغلو یکی از مریدان نامدار مولانا ساخته شده است. داخل بنا نمی شد رفت. یه در کوچیک داشت که قفلش کرده بودند و نتونستیم بریم داخل ولی حسابی توی محوطه چرخیدیم
خوبیش این بود که بنای بزرگی بود و چند راهرو و قسمت های مختلف داشت با دیوارهای خیلی خاص آجری و کاهگلی. البته یکم منو یاد زندان می انداخت! یه حس ترس و عظمت هم زمان با هم داشت.
از مدت ها قبل توی سایت لست سکند یه مکانی معرفی شده بود به نام داش کسن که توی استان زنجان بود. این مکان خیلی توجه من رو جلب کرد و تصمیمم این بود که هر وقت فرصتی برای سفر به استان زنجان پیش اومد حتما از این مکان بازدید کنیم و چه فرصتی بهتر از این زمان. بنابراین به سمت معبد داش کسن حرکت کردیم.
معبد داش کسن در 10 کیلومتری جنوب شرقی سلطانیه، در نزدیکی روستای ویر قرار گرفته. برای رفتن به داش کسن باید به سمت ابهر رفت و از اونجا هم خوشبختانه به لطف تابلوهای قهوه ای رنگ میراث فرهنگی، پیدا کردنش خیلی راحته. برای رسیدن به داش کسن از سلطانیه 40 دقیقه زمان لازم هست.
معبد داش کسن از جالب ترین معابد سنگی ایرانه که اونم یادگاری دوره ایلخانیان است. اولین بار که عکس هاشو دیدم اصلاً فکر نمی کردم که تو ایران باشه. یه معبد شبیه معابد چینی ها. خیلی بامزه بود.
معبد دارای سه طاق نسبتاً عمیقه که در دل کوه کنده شده و کنده کاری های زیبایی داره و دو اژدهای سنگی داره که در مقابل یکدیگر به شکل قرینه حک شده اند و طول هر کدوم 3.5 متر است. در زمان سلطان محمد خدابنده از این محل به عنوان معدن سنگ در ساخت برج و باروی ارگ سلطنتی استفاده می کردند.
نقوش اژدها که توی این معبد کار شده واقعاً قشنگه و جای شگفتی داشت. متاسفانه هیچ کنترلی روی بنا نبود. البته یه کانکس جلوی معبد بود ولی سردرنیاوردیم که چه کاربردی داشت و اصلاً آیا کسی درونش بود؟!
بعد از دیدن معبد به سمت شهر زنجان حرکت کردیم. ساعت 1 رسیدیم به شهر و برای ناهار رفتیم رستوران. از اونجایی که قبلاً غذای رستوران گلریز رو امتحان کرده بودیم (توی سفرنامه اردبیل نوشته بودم که کباب های این رستوران عالیه) دوباره رفتیم همونجا ولی باید بگم که کیفیت غذاش نسبت به دوسال پیش که می رفتیم اردبیل و ناهار رو اونجا خوردیم اُفت کرده بود و قیمت هاش رو هم برده بود بالا!
بعد از خوردن غذا برای تحویل گرفتن اتاق رفتیم هتل. هتل جهانگردی زنجان دو ستاره ست ولی هتل خوبیه. اتاق هاش ویلایی هستن نه آپارتمانی و اندازه شون هم بزرگه و تمیزی اتاق ها هم در سطح قابل قبولیه و از سطح انتظار ما که فکر می کردیم الان با یه هتل ضعیف و در حد مهمانسرا روبرو می شیم خیلی بالاتر بود. روملحفه ای های بسته بندی شده، دمپایی و وسایل بهداشتی به صورت کامل توی اتاق بود و خوشبختانه از بابت اتاق خیالمون راحت شد. (توضیحات بیشتر رو توی قسمت مربوطه- نقد و بررسی هتل ها- نوشتم)
بعد از کمی استراحت که گرمای هوا هم از بین رفت تصمیم گرفتیم بریم توی خود شهر زنجان و دیدنی های شهر رو ببینیم. خوشبختانه مکان های دیدنی نزدیک هم بودند. مثل همیشه ماشین رو یه جایی نزدیک پارک کردیم تا باقی مسیر رو به صورت پیاده بریم. این شکل پیاده روی این امکان رو می ده تا بافت شهر رو با دقت بیشتری ببینیم و هیچ چیزی از چشممون دور نمونه.
دو تا مکانی که سعی می کنیم بازدید ازش رو توی هیچ سفری از دست ندیم بازار و مسجد جامع شهر هست.نقشه شهر زنجان و مکان های دیدنی مشخص شده
می دونستیم که بازار به خاطر روز جمعه تعطیله (البته فرداش هم تعطیل رسمی بود و امکان این که باز هم بازار تعطیل باشه خیلی زیاد بود) و ما هم برای فردا برنامه دیگه ای داشتیم ولی با این حال باز هم به سراغ بازار رفتیم و بازدید ازش رو از دست ندادیم. از اونجایی که همیشه بازارها رو توی شلوغی می دیدیم، فرصت رو غنیمت شمردیم تا یک بار هم بازار رو توی روز تعطیل ببینیم.
بازار زنجان شامل چند رسته ست که از قدیم و ندیم معروفترین رسته بازارش، رسته آهنگرهاست و چاقوی زنجان همیشه معروف و زبانزد خاص و عام بوده و هست. و از زمانی که یادمه همه می گفتن چاقو فقط چاقوی زنجان. چاقوهای زنجان تنوع فراوان دارن و ظرافت، تناسب، شیوه آبکاری و قدرت برش از ویژگیهاشونه.
تیغة این چاقوها معمولاً از جنس فولاد سخته و پس از برش و حرارت دادن در کوره، با مهارت چکشکاری، ساییده و صیقل داده میشن. آستر چاقو از جنس آهن یا برنج هست و رویه شون هم غالباً از شاخ حیوانات، به ویژه شاخ گوزن تهیه میشود. انواع چاقوهای زنجان عبارتند از: چاقوهای مخزنی یا قلمتراش، چاقوهای ضامندار، چاقوهای شکاری، چاقوهای صحرایی، چاقوهای آشپزخانه، دشنه و قداره که هر یک به شکلهای گوناگون تولید میشوند. خلاصه که گذرتون به زنجان افتاد خرید چاقو یادتون نره.
از داخل بازار به چندین سرای مختلف مثل سرای بهجت، ناصری، ملک و ... راه هست ولی چون بسته بود نتونستیم بازدیدی ازش داشته باشیم. معماری بازار زنجان خیلی ساده بود و همون سبک و سیاق قدیمی خودش رو حفظ کرده و مثل بازارهای بعضی از شهرهای دیگه بازسازی یا مرمت نشده بود ولی لطف بازار بودنش رو داشت.
بعد از بازدید از بازار به سراغ مسجد جامع شهر رفتیم. پیدا کردن مسجد جامع یکم طول کشید چرا که یه مسجد دیگه به اسم چهلستون، نزدیک به مسجد جامع وجود داشت که اول اشتباهی به سراغ اون رفتیم ولی بعد از کمی پرس و جو و کوچه پس کوچه کردن بالاخره مسجد رو پیدا کردیم و با این که اعتکاف بود و زمان استراحت روزه داران، با روی گشاده ما رو داخل مسجد راه دادن و اصلاً اذیتمون نکردن.
مسجد جامع زنجان مسجد بزرگ و در عین حال زیبایی بود. این مسجد که به مسجد سید هم معروفه در سال ۱۲۴۲ هـ . ق در دوره قاجاریه، توسط یکی از پسران فتحعلی شاه قاجار به نام عبدالله میرزا که مرید آیتالله سید محمد مجتهد سردانی بود ساخته شده تا مرکز تدریس، اقامه نماز و مراجعات مردمی این مجتهد زنجانی باشه.
با اینکه مسجد توی ایران زیاد دیدم باید بگم هر کدوم زیبایی خودشون رو دارن و کاملا سبک کاشی کاری و آینه کاری و حتی رنگ کاشی ها در هر دوره جالب و متفاوته و هیچ وقت مسجد دیدن لطفشو برام از دست نمی ده.