بار باران
که دلتنگم....مثال مرده بي رنگم
ببار باران
کمي آرام....که پاييز هم صدايم شد
که دلتنگي و تنهايي رفيق با وفايم شد
ببار باران
بزن بر شيشه قلبم....بکوب اين شيشه را بشکن
که درد کمتري دارد اگر با دست تو باشد
ببار باران
که تا اوج نخفتن ها مدام باريدم از يادش
ببار باران
درخت و برگ خوابيدن
اقاقي....ياس وحشي....کوچه ها روزهاست خشکيدن
ببار باران
جماعت عشق را کشتن
کلاغا بوته ي سبز وفا را بي صدا خوردن
ولي باران ، تو با من بي وفايي
توهم تا خانه ي همسايه مي باري
و تا من
ميشوي يک ابر تو خالي
؟
ببار باران
ببار باران.......که تنهايم