آدم با همه ی قوی بودنش..
با همه مغرور بودنش..
با همه ی بی خیالیش..
بالاخره یه روزی یه جایی می شکنه
مهم نیس این شکستن خودشو با اشک نشون بده یا با بغض!
مهم اینه که اگه خودشو ساده نشون نده..
سخت نشون دادنش به قیمت دادن جون تموم میشه!
چه بهتر که تلنگر ها نجاتمون بدن از این همه بغض و خستگی!
وقتی می رسی به تهِ تهِ تمومِ تنهايى هات،
وقتى به جايى مى رسی که آغوشی برای آروم شدن نداری..دستی برای گرفتن نداری..
مرهمی برای گذاشتن نداری..وقتی دیوار میشه تکیه گاهِ محكمت..دیگه مهم نیس شکستن!
دیگه مهم نیس غرورتو به رخ دنیا بکشی!
از یه جایی به بعد اگه اشك هات نريزه..
اونجاست که از درون فرو می ریزی!