کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
لازم نيست شعر بگويی
فقط باش
لبخندبزن
حرف بزن
اين يعنی شعر
يا نه
راه برو
من نگاهت کنم
بعضیها ...یعنی تو ... مثل تو ...
برای تو مینویسم....
از عمق احساسم. مینویسم تا شاید بدانی که طپش قلبم در سینه ... به خاطر توست.
برای تو مینویسم که بدانی تو بودی آن یگانه عشقی که در لا به لای خرابه های قلبم لانه گزید وازآنها گلستانی جاودانه ساخت.
برای تو مینویسم تا بدانی دوری ات برای من ... مثل دوری ماهی از آب است و دوری کبوتر از آسمان .
برای تو مینویسم اینک...از عمق وجودم...با فریادی خاموش که در لابه لای هیاهوی عشقت گم شده است.
برای تو مینویسم اینک تا بدانی ... دوستت د ارم...
داری میخونی ؟ بخونش عزیزم بخون...