انگشتت را به من بده
به ساحل شعرهای من قدم نه
نمی‌توانم از تو چنان بگویم
که دفتر اشعارم‌تر شود
انگشتت را به من بده
بر پله‌های دفتر من قدم نهمی‌خواهم گل‌هایی در شعرم بروی
د
که کرک ملتهبش را زیر سر انگشتانم حس کنی