مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
مژگان_عباسلو
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
مژگان_عباسلو
کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم
در آن کویی که می خوردم گرو شد کفش و دستارم
ز عقل خود چو رفتم من سر زلفش گرفتم من
کنون در حلقه زلفش گرفتارم گرفتارم
مولانا