هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
ای شعرتر از شعرتر از شعرتر از شعر
من باخبر از عشق شدم بی خبر از شعر
مثل یک کوچه بن بست خرابت شده ام
گاهی از من بگذر حسرت عابر سخت است
چشم هایت، دل من، کار خدا یا قسمت ?!
و در این حادثه تشخیص مقصر سخت است
خنجر از بیگانه خوردن سخت و درمان سخت تر
نیشخند دوستان اما دو چندان سخت تر
علیرضا_بدیع
نیازی کز هوس خیزد کدامش آبرو باشد
نیاز بلهوس همچون نماز بیوضو باشد
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
فاضل_نظری
تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم
عجب میمیرمِ خوبی...
حمیدرضا_برقعی
مرغِ شب با سایه ی مهتاب اگر سرخوش بُوَد
من خوشم با سایه ی زلفِ خیال انگیزِ او
رهی_معیری
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است
هشیاری و مستیش همه عین نماز است
عراقی
گر بگویم با خیالت تا کجاها رفتهام
مردمان این زمانه سنگسارم میکنند
فرامرز_عرب_عامری