یک دل شکسته گر دعا گویتان شود
به ز آنکه خود نشسته و عمری دعا کنید
یک دل شکسته گر دعا گویتان شود
به ز آنکه خود نشسته و عمری دعا کنید
به دل نزدیکی، ار چه دوری از چشم
دلم را چون همیشه در خیالی
عراقی
تا از کنار من تو کرانه گرفتهای
بیخون دل نبود زمانی کنار من
امیر_معزی
کجا یار و دیاری ماند از بی مهری ایام
که تا آهی برد سوز و گداز من به یارانم
شهریار
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
نرگس که فریبد دل صاحبنظران را
این چشم سخنگوی ندارد که تو داری
رهی_معیری
این شعرها دیگر براي هیچ کس نیست
نه! در دلم انگار جاي هیچ کس نیست
نجمه_زارع
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حافظ
به تاراج مردم منه پای پیش
زر کس میامیز با مال خویش
که مال تو نیز از میان گم شود
چو آلوده با مال مردم شود
زری کاندر او دیگری رنج برد
نبایست آن را زر خود شمرد
چو برداشتی دسترنج کسان
رود دسترنج تو نیز از میان
ملک_الشعرای_بهار
ای تمنا! نوحه کن بر کوشش بی حاصلم
جستجو ها دارم اما یافتن گم کرده ام
بیدل_دهلوی
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
شهریار