چه ذوقی می کند انگشترم هر بار می بیند
عقیقی که بر آن نام تو را کندم بغل کرده
حامد_عسکری
چه ذوقی می کند انگشترم هر بار می بیند
عقیقی که بر آن نام تو را کندم بغل کرده
حامد_عسکری
خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد
چه جای من که از سردی و خاموشی ز مستانم
شهریار
نوید آشنایی میدهد چشم سخنگویت
گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت
وحشی_بافقی
می نشینم خاطراتت را مرتب می کنم
باز با این خودزنی ها روز را شب می کنم
علی_صفری
-Barun- (11-24-2018)
هزار مرتبه خواندم دعا ميان قنوت خدا کند که نباشد کسي دچار کسي
-Barun- (11-24-2018)
چشمان تو بازارچه ی ناز فروشی است
یک عالمه دل پیش تو سرگرم خرید است
جواد_مزنگی
چشم و دل، نادیدہ، بر آن حُسن پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشــم
هوشنگ_ابتهاج
گفتم بخند تا که شبم را سحر کنی...
خندید و روشن شد همه ی روزگار من!
طاهره_اباذری_هریس
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم
قیصر_امین_پور
جدايي زهرخود رااندک اندک ميکند ظاهر
که گردد تلخ در مينا گلاب آهسته آهسته
سرايي راکه صاحب نيست ويرانيست معمارش
دل بي عشق ميگرددخراب آهسته آهسته
صائب_تبریزی