بی آن که بوی تو را بشنوم
ریشه های سیاهم
در تاریکی بیدار می شوند
فریاد می زنند:
بهار، بهار-...
شاخه های درختم من
به آمدنت معتادم...
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
زمستان است
و من شنیده ام روزها کوتاه تر میشوند
ولی . . .
نمیدانم چرا دارند این روزها
هی بلندتر میشوند، بی تو ...!