صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 15 از 15

موضوع: بهترین اشعار شهریار

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۸ - در راه زندگانی



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات




    جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

    نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

    کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

    به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

    به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم

    که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

    بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی

    چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

    چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی

    که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را

    سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل

    خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را

    نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

    به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

    به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان

    خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را

    نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن

    که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

  2. Top | #12

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا




    شهریار » گزیدهٔ غزلیات





    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

    بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


    نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

    سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا


    عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

    من که یک امروز مهمان توام فردا چرا


    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

    دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا


    وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

    این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا


    شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود

    ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا


    ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

    اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا


    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

    در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا


    در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

    خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا


    شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

    این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

  3. Top | #13

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۰ - ناکامیها



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات




    زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

    مستم از ساغر خون جگر آشامیها

    بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت

    شادکامم دگر از الفت ناکامیها

    بخت برگشته ما خیره سری آغازید

    تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها

    دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت

    ساختم این همه تا وارهم از خامیها

    تا که نامی شدم از نام نبردم سودی

    گر نمردم من و این گوشه گمنامیها

    نشود رام سر زلف دل آرامم دل

    ای دل از کف ندهی دامن آرامیها

    باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن

    خرم از عیش نشابورم و خیامیها

    شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی

    تا که نامت نبرد در افق نامیها

  4. Top | #14

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۱ - دریاچه اشک



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات




    طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها

    ای رخت چشمه خورشید درخشانیها

    سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی

    تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها

    گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی

    چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها

    دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید

    مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها

    دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع

    ای سر زلف تو مجموع پریشانیها

    رام دیوانه شدن آمده درشان پری

    تو به جز رم نشناسی ز پریشانیها

    شهریارا به درش خاک نشین افلاکند

    وین کواکب همه داغند به پیشانیها

  5. Top | #15

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۲ - آشیان عنقا


    شهریار » گزیدهٔ غزلیات



    زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا

    باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا

    یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی

    ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا

    ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس

    ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

    ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند

    در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا

    مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی

    بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا

    شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست

    گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا

    در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن

    پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا

    کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون

    اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا

    گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان

    چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن