اولین بار که گفتی نفسم!!.. یادت هست؟نفسم داشت تو را در دل خود جا می داد
یا همان بوسه که از روی لبانم چیدی
به خدا طعم انار شب یلدا می داد....
فاطمه_دشتی
اولین بار که گفتی نفسم!!.. یادت هست؟نفسم داشت تو را در دل خود جا می داد
یا همان بوسه که از روی لبانم چیدی
به خدا طعم انار شب یلدا می داد....
فاطمه_دشتی
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد
من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه می خواهد
محمد_شیخی
Rahgoozar (01-19-2019)
از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی?!
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
'ای که از کوچه معشوقه ما می گذری'
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد...
علی_صفری
گره تا می توانی باز کرد از کار محتاجان
چو بیکاران به ناخن گردن خود را مخار اینجا
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی
بشنو «صبح بخیر» از من درویش و برو
که اگر هم تو بمانی غم ما را نتوانی
محمد_صفوی
میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم، کسی دیگر تو را دارد
علی_صفری
خودم چشمت زدم از بسکه بی پروا تورا خواندم
لبت مضمون شعرم بود و اسپندی نچرخاندم
فرامرز_عرب_عامری
حال من حال اسیری ست که هنگام فرار
یادش افتاد کسی منتظرش نیست، نرفت!
آرش_معتمد
در تمام شعرها مي بوسمت اما نترس
بوسه را ارشاد قبل از چاپ سانسور مي کند
عینِ مَرگ است
اگر بی تو بخواهَد بروَد،
او که از جانِ خودَت
دوست تَرش میداری ..!
علیرضا_آذر