تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
شهریار
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
شهریار
ای نهال آرزو، خوش زی که بار آوردهای
غنچه بی باد صبا، گل بی بهار آوردهای
پروین_اعتصامی
حالیا مصلحت آنست که اندر همه شهر
هرکرا صورت خوبیاست سلامی بکنیم
ملک_الشعرای_بهار
خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
مرا از چشمها انداخت خوبی های بی حدم
که دل را میزندچیزی که بی اندازه شیرین است
جواد_منفرد
به دل نزدیکی، ار چه دوری از چشم
دلم را چون همیشه در خیالی
عراقی
کاش غیر از من و تو
هیچ کس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود...
به خویشم اعتباری نیست ، گیسو را ببر ساقی
و با آن کوششی کن تا ببندی دست و پایم را
گناهم چیست جز عشق تو روی از من چه میپوشی؟
مگر ای ماه! چشم بی گناهم را نمی بینی؟
مهدی_سهیلی
دیوانگی زین بیشتر ؟ زین بیشتر ، دیوانه جان
با ما ، سر دیوانگی داری اگر ، دیوانه جان
حسین_منزوی