تمام خیـ ـ ـ ـال هایم بارانی ســـــــــت
و کنــــ ـ ـار آرزوهایــــــــــم شبــدرهایِ تَـــر

در دهان روز و شـ ـ ـب هایــــم نشــــــــخـــــوار می شــــود

و ایــــــکاش هـ ـ ـ ـایم

مثل نوک پیکـ ـ ـ ـان تیرکمـ ـ ـ ـانی


هر لحظه به چشـم هایم فرو می رود

و هنوز اینجا بهاری نیست که نیست

و صدای سوز سرما

در گوش هایم قنـ ـ ـ ـدیل بستـ ـ ـ ـه است

و کسـ ـ ـ ـی هنوز

صدای پـ ـ ـ ـای بهار را نشـ ـ ــنیده گویا