بازدید : مرتبه
اصولا گذر زمان و درگیری با مسائل روزمره ، خواه ناخواه باعث فراموشیِ خاطره ها و مسائلی که در گذشته با آنها روبرو بودیم میشود . فراموشی میتونه نعمت بزرگی به حساب بیاد ، خاطرات بد گذشته در ذهن ما جایی نخواهند داشت ، اما جدا از خاطرات بد ، مسائل و موارد دوست داشتنی هم به همراه آنها بدست فراموشی سپرده خواهد شد .ما در این مطلب به سراغ خاطرات شیرین و بعضا تلخ گذشته که در زندگی داشتیم میپردازیم ، مواردی که به آن نوستالژی گفته میشود .
نوستالژی Nostalgia (به پارسی: یادمانه) را میتوان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشته، تعریف کرد.
برای سفر به گذشته آماده اید ؟ پس در ادامه مطلب با ما همراه باشید .
بازی خاطره انگیز Re-Volt  در عین سادگی جذابیت فوق العاده ای داشت !کلی گشتم بازیش رو دانلود کردم دوبارهیه رمز داره که توی قسمت نام میزنی همه ماشین هاش فعال میشه !  ساعت کامپیوتری دارای ماشین حساب !  دهه شصتی ها این عکس رو خوب درک میکنن   ملوان زبل  صحنه گل خداداد عزیزی به استرالیا  بیگلی بیگلی و انگوری !  خانواده بارباباپا !  آقا اجازه هولم نکن ، دست و پامو گم کن !  صابون جیبی ، به هیچ دردی هم نمیخورد   چاق و لاغر !  از این چراغا همه تو خونه هاشون داشتن !  بازی خاطره انگیز و فراموش نشدنی Need For Speed 2 SE !  با تیکه تیکه جاده هاش خاطره دارم !   کارنامه ما اون زمان اینجوری بود  البته نمره هاشم همینجوری بودا !  حرکت محبوب ما جلوی پنکه !  بازی خاطره انگیز خرگوش سگا !  جمع خانوادگی پاکن ها  موتور رکس بدون دنده !البته نسخه با کلاس تر از اون اومد به نام براوو !ولی رکس ابهت خاص خودشو داشت   شیر های آبخوری مدارس !هرکسی یه انبردست هم باید تو جامدادیش میاورد با خودشبرا باز کردن شیر ها لازم میشد !  زبل خان !   تصمیم کبری   کارتون رامکال !  یه تبلیغ بستنی هم بود که گاوه به بچش میگفت بیا بچه جونبیا شیرتو بخور … بیا دیگه !بچش میگفت : مامان جون بستنیش خوشمزه تره !  ویندوز ۳٫۱ !  ویندوز ۹۵ !  ویندوز ۹۸ !     چوبین !  دوار شگفت انگیز!  و باز هم رامکال !  بابا نان داد !    ماجرای دهقان فداکار   یکی از سرگرمی های دهه شصتی ها !  جیمبووووووووووووووووووو !  اسمش یادم نیستولی خیلی قیچ قیچ میکرد !  بازی محبوب کمبات !البته این کمبات ۲ بودکمبات سه خیلی محبوبتر بودشرمز ۳۰ ضرب بروسلی رو هنوز یادمه  xaxbcczczaaxx !  این کارتون هم اسمشو یادم نیست  از این برجسبا میخریدیم میچسبوندیم به در و دیفال !  قوطی شیر خشکقیمتشو داشته باشین !  چراغ نفتی !  مورچه خوار !  پیک شادیروز اخر اسفند میدادن بهمون برای عید بشینیم حل کنیمتو راه مدرسه به خونه همشو حل کرده بودیم !به جان خودم !  بامزی !  یک و یک و یکدو و دو دوسه و سه و سهمسابقه محله !  این بادکنک شانسیا عشق ما بودارزو به دلمون موند اون گنده هه در بیاد   بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بود چی بود فامیلیش !؟
اهان …خانوم رضایی
میگفت شما…
ما هم میگفتیم:ما؟؟؟
میگفت بعله شمایی که جلوی تلویزیون نشستی یکم برو عقب تر بشین
ماهم میرفتیم عقب…بعد میگفت:یکم عقب تر
اقا ما هم تا نزدیک در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده
یعنی یه همچین بچه های دوس داشتنی ای بودیم ما !
|