در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده امکوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوستکوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده اممثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته امدر بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده امدر همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشقفال آمد خسته ای از این که یارت مانده امفــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دلوز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده امخوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبودمن ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده امسرد می آید به چشم مست من چشمت و بازاز همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./