از باد در بدر ترم و کو به کو ترم
ازطفل خانه گمشده، پرجستجوترم
مردم به چشم آب نگاهم کنند لیک
من ازسراب پیش تو بی آبرو ترم
پرواز را ز کوی تو آغاز کرده ام
سنگم مزن که در حرم تو کبوترم
در میان گونه گونه مرگ ها
تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها
زان که در هنگامه ی اوج و هبوط
تلخی مرگ ست با شرم سقوط
وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬
-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستی ها رها
خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...
شعر از شفیعی کدکنی
منبع : وبلاگ قطره ای از ...
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کنزندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ...
شاعر : ؟؟
ارسالی از خوانندگان