نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: سرگذشت سعدی + زیباترین اشعار سعدی از گلستان و بوستان سعدی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    649
    نوشته ها
    427
    پسندیده
    122
    مورد پسند : 360 بار در 223 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 45.0.0.11172

    سرگذشت سعدی + زیباترین اشعار سعدی از گلستان و بوستان سعدی

    زندگینامه سعدی


    سعدی مشهور به “شیخ سعدی” یا “شیخ شیراز” یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ایران می باشد. درباره نام و نام پدر وی اختلاف نظر هایی وجود دارد. سال تولد او را از 571 تا 606 هجری قمری تخمین زده اند و تاریخ درگذشت سعدی را نیز سال های 690 تا 695 درج کرده اند.
    سعدی خالق آثار گران سنگ گلستان سعدی و بوستان سعدی در شهر شیراز متولد شد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت. آنچه که قطعی است این است که اغلب افراد خانواده وی اهل علم و فضیلت و دین بوده اند.
    سعدی شیرین سخن خود در این مورد به زیبایی می گوید:


    همه قبیله ی من، عالمان دین بودند
    مرا معلم عشق تو، شاعری آموخت


    سعدی پس از تحصیل مراحل اولیه علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل علم خود پرداخت. او در نظامیه بغداد که مهم ترین مرکز علم و دانش آن دوره به محسوب می شود در درس اساتید معروفی چون سهروردی شرکت کرد.
    وی پس از این زمان به شهر حجاز، شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج گردید. او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم می پرداخت ولی در همین زمان نیز سعدی بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز اضافه می کرد.


    خلق بوستان سعدی و گلستان سعدی


    سعدی در زمان سلطنت “اتابک ابوبکر بن سعد” به شهر شیراز برگشت و در همین دوران دو اثر جاودان خود یعنی بوستان سعدی و همچنین گلستان سعدی را خلق کرد و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد. بوستان و گلستان سعدی تا به امروز در قلب ادبیات پارسی جایگاهی والا داشته است و از محبوب ترین آثار ادبی به شمار می آید.
    برخی اعتقاد دارند که او لقب سعدی را نیز از همین نام “سعد بن ابوبکر” گرفته است. پس از از بین رفتن حکومت سلغریان، سعدی شیرازی دو مرتبه از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز سفر کرد. در برگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد.


    ویژگی های رفتاری سعدی


    سعدی، شاعر جهاندیده، و خالق آثار بوستان سعدی و گلستان جهان گرد و سالک سرزمین های دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران مکان های مقدس همراه می کرد. از پادشاهان حکایت ها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.
    سفاکی و سخاوتشان را نیک می شمرد و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید. با عاشقان و پهلوانات و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می شد و خامی دوران جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می داد.
    بنا بر روایت خود سعدی، ایجاد آثاری جاودانه هم چون گلستان و بوستان فقط در چند ماه، نشانگر آن نکته است که این شاعر بزرگ از چه گنجینه ی دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.
    آثار وی همچون گلستان سعدی و بوستان سعدی علاوه بر آن که عصاره و چکیده تفکرات و تأملات عرفانی و اجتماعی و تربیتی وی است، نشانگر ویژگی ها و خلق و خوی و روش و مسلک ملتی دیرین است و به همین دلیل هیچ گاه شکوه و درخشش خود را گم نخواهد کرد.


    ویژگی های آثار سعدی (گلستان و بوستان سعدی)


    چیزی که بیش تر از هر ویژگی دیگر در آثار سعدی شهرت یافته است “سهل و ممتنع” بودن آثار وی است همان چیزی که در گلستان سعدی و بوستان سعدی مشاهده می نماییم.
    این ویژگی به این معنی است که اشعار و متون آثار وی در گلستان سعدی و بوستان سعدی و همین طور دیگر آثار وی در نگاه اول “سهل” و ساده به نظر می رسند و کلمات سخت و نارسا ندارد به طوری که در طول زمان های مختلف، همه ی خوانندگان به راحتی با این آثار گران قدر همچون گلستان سعدی ارتباط برقرار کرده اند.
    اما آثار سعدی از بعدی دیگر “ممتنع” هستند و واژه ی “ممتنع” در اینجا یعنی دشوار و غیرقابل دسترس. وقتی بیان می شود شعر سعدی “سهل و ممتنع” است یعنی در نظر اول، هر شخصی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد چون او سخن بگوید می فهمد که این کار چقدر سخت و دشوار و هدف دست نیافتن و غیر ممکنی است.
    بعضی دیگر از ویژگی های آثار این شاعر گران قدر پارسی در گلستان سعدی و بوستان سعدی و دیوان وی عبارتند از:




    نکات دستوری
    نکات دستوری در آثار سعدی به درست ترین شیوه ممکن رعایت گردیده است. عنصر وزن و موسیقی، منجر به حذف شدن و یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جملات وی نمی شود و سعدی به ظریف ترین و طبیعی ترین شیوه ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این کار برمی آید.




    ایجاز
    ایجاز در لغت یعنی خلاصه گویی و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی. پرهیز از عبارت پردازی های بیهوده ای که نه تنها نقشی خاص در ساختار کلی شعر بلکه از زیبایی کلام نیز می کاهند، در شعر و کلام سعدی نقش ویژه ای دارد.
    از بعدی این ایجاز که در غایت زیبایی است، منجر به اغراق های ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می کند. در اشعار سعدی در دیوان وی و همچنین گلستان و بوستان هیچ کلمه ای بدون دلیل اضافه یا کم نمی شود.
    در دو حکایت شیرین زیر از “گلستان سعدی” به خوبی مشاهده می شود که سعدی تا چه مقدار از معنی را در چه اندازه از سخن می گنجاند:




    حکایتی از گلستان سعدی: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی که خدا را فراموش می کنم.»




    حکایتی دیگر از بوستان سعدی: یکی از ملوک بی انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»




    موسیقی
    سعدی از آهنگ و فاکتور های موسیقی ساز در شیوه و زبان اشعارش بهره می جوید. سعدی اغلب از اوزان عروضی استفاده می کند. علاوه بر اوزان عروضی، سعدی به شیوه ای کارا از فاکتو هایی بهره می گیرد که هر کدام به نوعی موسیقی کلام او را زیاد می کنند؛ فاکتور هایی چون انواع جناس، هم حروفی های آشکار و مخفی، واج آرایی، تکرار کلمات، تکیه های مناسب، موازنه های هماهنگ لفظی در ادبیات و لف و نشرهای مرتب و …
    استفاده از این فاکتور هایی به شیوه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود، مجذوب زیبایی و هماهنگی و لطافت آن ها می شود. تکرارهای هنرمندانه ی کلمات، هم حروفی ها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تعزلی سخن سعدی را چون شربتی شیرین و گوارا به جان شنونده می ریزد:




    طنز و ظرافت
    طنز و ظرافت مقام ویژه ای در ساختار سبکی آثار سعدی همچون بوستان سعدی و گلستان سعدی دارد. البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر می گردد. طنز سعدی، سرشار از روح زندگی و سرزندگی است. سعدی به یاری لحن طنز، خشکی را از کلام خود گرفته و شور و حرارت و حرکت را به آن باز می گرداند.


    آثار سعدی


    از سعدی آثار گوناگونی به نظم و نثر موجود است که مهم ترین آثار وی را می توان بوستان سعدی و گلستان سعدی دانست. آثار وی عبارتند از:
    1- بوستان سعدی یا سعدی نامه، که در حقیقت اولین اثر وی می باشد و در سال 655 به اتمام رسیده است. گویا سعدی بوستان خود را شامل زیباترین اشعار سعدی نیز می باشد در روز های سفر خود سروده و هم چون هدیه ای در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه کرده است. موضوع کتاب بوستان سعدی که از والاترین آثار قلم توانای سعدی و یکی از شاهکارهای ادب فارسی است، اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات می باشد.
    بوستان ده بخش دارد به نام های: عدل، ذکر، احسان، مناجات، عشق، تواضع، رضا، تربیت، شکر، توبه، و ختم کتاب. سعدی بوستانش را که حدود چهارهزار بیت دارد و از زیباترین اشعار سعدی نیز به شمار می رود به نام اتابک ابوبکر بن سعد کرده است.
    2- گلستان سعدی، شاهکار نویسندگی و بلاغت پارسی است که سعدی شیرازی آن را در سال 656 تألیف کرده است.
    3- قصاید عربی، که تقریبا هفتصد بیت می شود و شامل موضوعات غنایی و مدح و اندرز و مرثیه است و از زیباترین اشعار وی نیز محسوب می گردد.
    4- قصاید فارسی، در حمد خداوند و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان هم عصر سعدی است.
    5- مراثی، شامل چند قصیده بلند در رثای مستعصم بالله -آخرین خلیفه عباسی که به فرمان هلاکو به قتل رسید- و نیز مرثیه هایی برای چند نفر از اتابکان فارس و وزرای آن دوران است.
    6- ملمعات و مثلثات و ترجیعات: که شامل زیباترین اشعار سعدی در قالب های خاص مانند ترجیع بند و … می باشد.
    7- غزلیات، که خود شامل 4 قسمت است؛ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم.
    8- مجالس پنج گانه، این کتاب به نثر می باشد و شامل خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.
    9- نصیحة الملوک، در اندرز و اخلاق و چندین رساله ی دیگر به نثر در موضوعات گوناگون است.
    10- صاحبیه، که گنجینه ای از چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در حمد شمس الدین صاحب دیوان جوینی وزیر دانشمند دوست عصر اتابکان است و به همین علت آن را “صاحبیه” نام نهاده است.
    11- خبیثات، گنجینه ای است از اشعار هزل آمیز، که هر چند اغلب آنها خوشایند نمی باشد ولی چند غزل و رباعی دارد که نمونه ای از لطیفه های آن دوران می باشد و از این جهت قابل نقد و بررسی اند.
    به گنجینه تمامی این اثر ها “کلیات سعدی” نام نهاده اند که به کرات منتشر گردیده است.


    حکایتی زیبا از گلستان سعدی


    این حکایت از باب اول گلستان سعدی بخش سیرت پادشاهان انتخاب شده است که با هم می خوانیم :
    “پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش ملک ازو منغص بود چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم گفت غایت لطف و کرم باشد.
    بفرمود تا غلام به دریا انداختند باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند بدو دست در سکان کشتی آویخت چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.”


    در ادامه سعدی در گلستانش این حکایت را در چند بیت زیبا خلاصه کرده است :


    ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
    معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است


    حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف
    از دوزخیان پرس که اعراف بهشتست


    فرقست میان آن که یارش در بر
    تا آن که دو چشم انتظارش بر در


    گلستان سعدی از این دست حکایت ها کم ندارد. حکایتی هایی که در ایجاز به بیان مضامینی مهم اشاره دارد.


    اشعار زیبا از بوستان سعدی


    در ادامه یکی از زیباترین اشعار سعدی از بوستان سعدی باب هفتم را انتخاب کرده ایم. در این باب از بوستان سعدی به بحث درباب تربیت می پردازد و در این شعر زیبا به بحث در مورد پرورش زنان و فساد و صلاح آنان می پردازد.


    زن خوب فرمانبر پارسا
    کند مرد درویش را پادشا


    برو پنج نوبت بزن بر درت
    چو یاری موافق بود در برت


    همه روز اگر غم خوری غم مدار
    چو شب غمگسارت بود در کنار


    کرا خانه آباد و همخوابه دوست
    خدا را به رحمت نظر سوی اوست


    چو مستور باشد زن و خوبروی
    به دیدار او در بهشت است شوی


    کسی بر گرفت از جهان کام دل
    که یک‌دل بود با وی آرام دل


    اگر پارسا باشد و خوش سخن
    نگه در نکویی و زشتی مکن


    زن خوش منش دل نشان تر که خوب
    که آمیزگاری بپوشد عیوب


    ببرد از پری چهرهٔ زشت خوی
    زن دیو سیمای خوش طبع، گوی


    چو حلوا خورد سرکه از دست شوی
    نه حلوا خورد سرکه اندوده روی


    دلارام باشد زن نیک خواه
    ولیکن زن بد، خدایا پناه!


    چو طوطی کلاغش بود هم نفس
    غنیمت شمارد خلاص از قفس


    سر اندر جهان نه به آوردگی
    وگرنه بنه دل به بیچارگی


    تهی پای رفتن به از کفش تنگ
    بلای سفر به که در خانه جنگ


    به زندان قاضی گرفتار به
    که در خانه دیدن بر ابرو گره


    سفر عید باشد بر آن کدخدای
    که بانوی زشتش بود در سرای


    در خرمی بر سرایی ببند
    که بانگ زن از وی برآید بلند


    چون زن راه بازار گیرد بزن
    وگرنه تو در خانه بنشین چو زن


    اگر زن ندارد سوی مرد گوش
    سراویل کحلیش در مرد پوش


    زنی را که جهل است و ناراستی
    بلا بر سر خود نه زن خواستی


    چو در کیله یک جو امانت شکست
    از انبار گندم فرو شوی دست


    بر آن بنده حق نیکویی خواسته است
    که با او دل و دست زن راست است


    چو در روی بیگانه خندید زن
    دگر مرد گو لاف مردی مزن


    زن شوخ چون دست در قلیه کرد
    برو گو بنه پنجه بر روی مرد


    چو بینی که زن پای بر جای نیست
    ثبات از خردمندی و رای نیست


    گریز از کفش در دهان نهنگ
    که مردن به از زندگانی به ننگ


    بپوشانش از چشم بیگانه روی
    وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی


    زن خوب خوش طبع رنج است و بار
    رها کن زن زشت ناسازگار


    چه نغز آمد این یک سخن زان دوتن
    که بودند سرگشته از دست زن


    یکی گفت کس را زن بد مباد
    دگر گفت زن در جهان خود مباد


    زن نو کن ای دوست هر نوبهار
    که تقویم پاری نیاید بکار


    کسی را که بینی گرفتار زن
    مکن سعدیا طعنه بر وی مزن


    تو هم جور بینی و بارش کشی
    اگر یک سحر در کنارش کشی


    امیدواریم از این اشعار سعدی که از بوستان انتخاب کرده بودیم نهایت بهره را برده باشید.


    اشعار عاشقانه سعدی


    یکی از زیباترین اشعار سعدی پروردگار سخن و صاحب آثار عظیم بوستان سعدی و گلستان سعدی درباب عشق و امیدواریم که این شعر زیبای سعدی را تا انتها مطالعه فرمایید چرا که واقعا شعری زیباست:


    ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
    بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم


    من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
    که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم


    تو را من دوست می‌دارم خلاف هر که در عالم
    اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم


    و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
    که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم


    برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
    که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم


    ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
    کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم


    دلی چون شمع می‌باید که بر جانم ببخشاید
    که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم


    تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید
    روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم؟


    رقیب انگشت می‌خاید که سعدی چشم بر هم نه
    مترس ای باغبان از گل که می‌بینم نمی‌چینم


    نیکوست این اشعار زیبای سعدی را با اشعار شاعران معاصر مقایسه ای داشته باشید تا به عمق و پختگی سخن سعدی در بوستان سعدی و گلستان سعدی پی ببرید.
    تصاوير کوچک فايل پيوست تصاوير کوچک فايل پيوست برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: سعدی-گلستان-سعد&#1.jpg
مشاهده: 3
حجم: 8.8 کیلو بایت  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن