برای تو مینویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است
تویی که تصویرت حضور سینه بی رنگ کاغذم را
نقش سرخ عشق میزن
در کویر قلبم از تو برای تو مینویسم
ای همیشه ماندگار

خدا میداند که چقدر چشمهايت را دوست دارم
که عشق را به من آموخته اند و مرا به هر چیزی که خوبی است پیوند میدهد
من در عمق این نگاهها زندگی را با تمام روشنائیهایش پیدا کردم