نه این خیابان به انتها میرسد و نه خوابهای خیس،
اشکهای همیشه درجریانم....
چون قطره های بارانند که تا ابرها کنار نروند،
تمامی ندارند
با انگشتان سردم ابرها را کنار میزنم و با چشمانی،
نشسته در اشک.....
به انتهای این خیابان چشم میدوزم،
فاصلۀ این خیابان تا آسمان؛ فقط یک خط بود..........