جامه های شلوغم را به سکوتدعوت می کنم
،شمع ها را زنده نگاه می دارم
تاب های خسته ام را می بندم ومی گذارم
لب طاقچهو تنم را ،سلول هایم رارها می کنم
ولبریز می شوم از آوازیبرهنه و شنیدنی
اگراگر "تو" در کنارم باشی......
جامه های شلوغم را به سکوتدعوت می کنم
،شمع ها را زنده نگاه می دارم
تاب های خسته ام را می بندم ومی گذارم
لب طاقچهو تنم را ،سلول هایم رارها می کنم
ولبریز می شوم از آوازیبرهنه و شنیدنی
اگراگر "تو" در کنارم باشی......
ویرایش توسط pantea : 11-03-2016 در ساعت 12:36 PM
گفته بودی که:«چرا محو تماشای منی؟ آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی !![]()
ویرایش توسط pantea : 11-03-2016 در ساعت 12:59 PM