نگیر از این دل دیوانه،ابر و باران را
هوای تنگِ غروب و شبِ خیابان راتو نیستی،غم پاییز را چه خواهم کرد
و بی پرندگیِ عصرهای آبان را
نگیر از این دل دیوانه،ابر و باران را
هوای تنگِ غروب و شبِ خیابان راتو نیستی،غم پاییز را چه خواهم کرد
و بی پرندگیِ عصرهای آبان را